| جمعه 12 اردیبهشت 1404 | 18:39
رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان رئیس خلافکار
  • ژانر: #عاشقانه #هیجانی
  • نویسنده: شیوا الماسی
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 621

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان رئیس خلافکار (جلد اول) از شیوا الماسی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

روایت پسر خلافکاری که برای گرفتن ارث و میراث باباش، بهار رو قربانی زندگی پرتلاطم خودش می‌کنه، دریغ از اینکه…

خلاصه رمان : رئیس خلافکار

رفتم سوار ماشین بشم که دیدم مهراد داره با حسام حرف می زنه، بیخیال شدم و رفتم سوار شدم و مهرادم بعد چند دقیقه با حسام خداحافظی کرد و اومد… چون ماشین حسام بود قرار شد راننده ما رو به فرودگاه برسونه… وقتی به فرودگاه رسیدیم رفتیم داخل که رو به مهراد گفتم: -ما که بلیط نگرفتیم! بهم خیره شد و گفت: -بلیط نمی خواد از یه راه دیگه حلش می کنم… گیج شده نگاهش کردم که گفت: -بلیط نمی خواد از یه راه دیگه حلش می کنم… گیج شده نگاهش کردم که گفت: -چرا اینطوری نگام می کنی راه بیافت بریم…

دنبالش راه افتادم با هم رفتیم سوار هواپیما شدیم کمربندامون رو بستیم دوباره استرس گرفتم… که رو به مهرداد گفتم: -نمیشد با هواپیما نریم! خیلی جدی بهم خیره شد و گفت: واقعا که مهرداد مسخره می کنی! -نه عزیزم شوخی کردم فعلا دستت بده من و اصلا نترس باشه… سری تکون دادم و دستش گرفتم… وقتی رسیدیم تاکسی گرفتیم و رفتیم خونه ماهرخ اینا… مهراد زنگ آیفون رو زد که مهرسا ما رو دید سریع درو باز کرد، با کمک مهراد چمدونا رو بردیم داخل که مهرسا به استقبالمون اومد و گفت: خوش اومدین

-ممنون عزیزم. باهاش روبوسی کردیم و رفتیم داخل که مهراد گفت: -مامان کجاست؟ مهرسا با غم خاصی به اتاقش اشاره کرد و گفت: -یه هفتست هیچی نخورده داداش! مهراد اومد پیش مهرسا دستاش روی شونش گذاشت و گفت:-نگران نباش!حلش می کنم. مهرسا دستش دور گردن مهراد انداخت بعدش از هم جدا شدن و مهراد رفت در اتاق ماهرخ رو چند باری زد و گفت: -باز کن قربونت برم! ببین پسرت برگشته. که در اتاق باز شد مهراد لبخند پیرومندانه ای به ما دو تا زد و رفت داخل اتاق…

خلاصه کتاب
روایت پسر خلافکاری که برای گرفتن ارث و میراث باباش، بهار رو قربانی زندگی پرتلاطم خودش می‌کنه، دریغ از اینکه...
نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
https://romankhaan.ir/?p=2828
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • پاکان
    9 آذر -622 | 00:00

    دنیای رمان‌ها به من احساس آرامش میده که هیچ جای دیگه‌ای نمی‌تونم پیدا کنمش.

  • حکیم
    9 آذر -622 | 00:00

    رمان‌ها باعث میشه من بتونم به دنیای خودم فرار کنم و اوقات آزادم رو به بیکاری نگذرانم.

  • پتک
    9 آذر -622 | 00:00

    منم مثل خیلی از دوستام، زمانای زیادی رو با خوندن رمان میگذرونم.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
فهرست نویسندگان
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!