رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان دختران مثبت در همسایگی پسران منفی
  • ژانر: #عاشقانه #طنز
  • نویسنده: امگا
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 447

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان دختران مثبت در همسایگی پسران منفی از امگا با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

باران دختر شهرستانی دانشجو در تهران به خاطر برادرش در رستوران استاد دانشگاهش(هیراد) مشغول به کار می‌شود… در این حین به جرم حمل مواد مخدر دستگیر و راهی زندان میشود… برادر هیراد مامور پرونده در پی اثبات بی گناهی باران… و باران از زندان ازاد می‌شود… در شب ازدواج باران و هیراد دانیال در پی کینه توزی در صدد خراب کردن رابطه هیراد و باران است و هیراد در پی این ماجرا باران را ترک کرده و به خارج از ایران میرود… باران افسرده و تنها…

خلاصه رمان : دختران مثبت در همسایگی پسران منفی

بعد از این که شامم رو خوردم و برای بار هزارم دستپختش رو توی ذهنم تجمید کردم صدای زنگ خونه به صدا در اومد. نیم نگاهی به باران انداختم چه قدر خوابش عمیق بود گفتم: بله؟ کسی جواب نداد، در رو باز کردم و به یکباره آتش خشم و نفرت تو ی وجودم شعله کشید. سر تا پاش رو برانداز کردم مثل همیشه لباس های مارک خارجی تن زده بود. موهای بلوندش رو ریخته بود روی صورتش و آرایش خیلی غلیظی داشت. دکمه های مانتو کوتاهش باز بود و بلیز قرمزش رو به نمایش گذاشته بود.

ساپورت مشکی اش با مچ پای سفیدش تضاد عجیبی داشت. اخمم رو غلیظ تر کردم که گفت: دعوتم نمی کنی بیام تو؟ -الان هم با دعوت من نیومدی. نگین از کنارم رد شد و وارد خونه شد. با حرص در رو بستم. نگین روی مبل نشست و به باران که روی کاناپه خوابش برده بود اشاره کرد و گفت: نمی دونستم شب ها دختر میار ی! -چیزی نبود که لازم بود تو یکی بدونی. نگین بلند شد و سینه به سینه ام ایستاد به چشم هاش زل زدم گفت: یه نگاه به سرتاپام بنداز امیر من هنوزم تو رو دوست دارم.

با یه نیم نگاه به من و این دختره می شه فهمید که کی بهتره. به باران نگاه کردم اصلا قابل مقایسه بود؟ نه نبود باران به زیبایی نگین نبود! یک هزارمش هم نبود. این دختر حتی نمی ذاشت من به اسم کوچیک صداش کنم ولی نگین با وقاحت تمام وقتی محرمش بودم، شوهرش بودم، بهم خیانت کرد! پوزخندی زدم و گفتم: تو درست میگی با یه نیم نگاه میشه فهمید کی بهتره. این دختره که با حقارت نگاهش می کنی به هزار تا مث تو می ارزه. حیا و شرفی که این دختر داره رو تو حتی بو هم نکردی پس بهش توهین نکن…

خلاصه کتاب
باران دختر شهرستانی دانشجو در تهران به خاطر برادرش در رستوران استاد دانشگاهش(هیراد) مشغول به کار می‌شود... در این حین به جرم حمل مواد مخدر دستگیر و راهی زندان میشود... برادر هیراد مامور پرونده در پی اثبات بی گناهی باران... و باران از زندان ازاد می‌شود... در شب ازدواج باران و هیراد دانیال در پی کینه توزی در صدد خراب کردن رابطه هیراد و باران است و هیراد در پی این ماجرا باران را ترک کرده و به خارج از ایران میرود... باران افسرده و تنها...
https://romankhaan.ir/?p=2997
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • اکرم
    9 آذر -622 | 00:00

    آیا رمان‌هایی هستند که ازشان می‌توان به صورت رایگان دانلود کرد؟

  • تینوش
    9 آذر -622 | 00:00

    عالی بود! من خیلی لذت بردم از خوندن رمانشون.

  • امیرمحمد
    9 آذر -622 | 00:00

    روایت گویی این رمان و شیوه توصیف فضاهای متن معتبری برای صفحه‌های باز شدنی بهم می‌دن.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!