توضیحات
کارن شفیق در رمان به من بگو لیلی، هم استاد دانشگاهه هم پزشک مغزو اعصاب. او بخاطر مشکلات خانوادگی و پرونده دادگاهش از کار تعلیق میشه و به نسیم محسنی که مشاوره معرفی میشه و نسیم باید صلاحیتشو واسه ادامه کار تأیید کنه. ولی نسیم ناخود آگاه درگیر زندگی کارن میشه…
اسم رمان: رمان به من بگو لیلی
نویسنده این اثر: مهسا زهیری
ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی، معمایی
گوشه ای از داستان دانلود رمان به من بگو لیلی
مرد خداحافظی کرد و رفت. نسیم دوباره بالای قبر تازه ایستاد و آھی کشید. برای خاکسپاری فقط چند تا غریبه از دور و اطراف قبرستون شرکت کرده بودند. نه تاج گلی، نه خیراتی ھای آنچنانی. فقط دسته گل و ظرف خرمایی که نسیم آورده بود. از این ھمه بی کسی دلش می گرفت اما کاری از دستش برنمی اومد.
به پیرمردی که بالای قبر اومده بود، پول داد تا قرآن بخونه. بعد نگاھی به ساعت انداخت. اگر بیشتر می موند، به ملاقاتش دیر می رسید. مشتش رو بالای خاک باز کرد و گلبرگ ھای توی دستش با رقص آرومی پایین افتادند. سمت خروجی این قطعه راه افتاد.
پرونده ی زندگی یه آدم به راحتی پرونده ای توی خانه ی سالمندان، بسته می شد و حتی کسی نبود که به خاطرش گریه کنه. دوباره آھی کشید و سراغ ماشینش رفت. یک ساعت گذشته بود که به آدرس مورد نظرش رسید. نگاه دیگه ای به آدرس روی برگه انداخت، بعد به ساختمون مجتمع. کمی از پرفیومی که تازه خریده بود روی گردن و شال زیتونیش.
به نظرم رمانها روشی مطلوب برای ایجاد حواسیبهجمع و درک عواطف و احساسات هستن.
رمان خوندن به عنوان یه فرار از واقعیت یه قابلیتیه که توی سیستم هر کس هست.
با خوندن این رمان بهتر میتونم از ذهنم فرار کنم.