رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان اسیر شیطان
  • ژانر: عاشقانه، بزرگسال
  • نویسنده: O'Connor, Catherine
  • ویراستار: رمان خوان
  • مترجم: لینداس
  • تعداد صفحات: 471

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان اسیر شیطان از O’Connor, Catherine با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

دلیلی دارد که دِولین وینزِر را شیطان می‌نامند. او قسم خورد که صاحب من خواهد شد و وقتی خانواده‌ام در روز های سختی قرار گرفتند، یک پاکت سیاه با امضای او به دستم رسید. خوش قیافه، بی رحم؛ شیطانی پیچیده که سال‌ها پیش قلبم را شکست، بازگشته است.اگر بخواهم خانواده‌ام را نجات دهم باید نامم را روی جای خالی امضا کنم. چاره‌ای ندارم. من الان اسیر او هستم؛ زندانی او و دارایی او. دولین هر کاری بخواهد با من می‌کند و با اینکه تا آخرین نفس اعتراف نمی‌کنم باید بگویم که نمی‌توانم منتظر بمانم تا او من را به مالکیت خودش دربیاورد…

خلاصه رمان : اسیر شیطان

تا اونجایی که من به یاد دارم، به نظر می رسید که تو هرگز در مورد فعالیت های دبیرستان حرفی نمیزنی. دامنش را جلوی آینه صاف کرد و با نگاه انتقادی به انعکاسش نگاه کرد. می خواستم به او بگویم که چقدر عالی به نظر می رسد اما مجبور شدم دوباره زبانم را گاز بگیرم. او آماده نبود دو سال دیگه. لعنتی… او در نهایت با صدای بلند گفت: _ من با پسری که دوستش دارم، می رم. از روی نیمکت در رختکن مجلل طراح، بلند شدم. _ ببخشید؟ او چشمانش را گرد کرد و به سمت من چرخید. او گفت:

_ من می دونستم که تو قاطی خواهی کرد. به همین دلیل من نمی خواستم به تو بگم. دستانم در کنار پهلوهایم مشت شدند زمانی که سؤالات را پرتاب می کردم. _ اون کیه؟ من اونو می شناسم؟ اون پسر خوبیه؟ نیازه که من اونو کتک بزنم؟ صدای خنده ملودی وار ویولت در رختکن پیچید. او در نهایت اعتراف کرد: _ بله، فکر می کنم تو اونو می شناسی. فکر می کنم اون برادر کوچک یکی از دوستان تو باشه. متیو هیل؟ چشمانم تیره شد. من متیو، برادر کالوین را می شناختم. او خیلی پسر خوبی نبود و باز هم من هم

نبودم اما ویولت لایق بهترین ها بود و اگر من نمی توانستم او را داشته باشم، هیچ کس لعنتی این کار را نمی کرد. با صراحت بهش گفتم: _ دوست ندارم با اون بری. چشمانش را روی من ریز کرد و دستانش را روی پهلویش گذاشت. به من گفت: _ خب، منو ببخش بخاطر اینکه فکر می کنم نمی تونی نظری داشته باشی. تو دو ساله که رفتی؟ نه یک تماس، نه یک متن، دولین. چطور تونستی منو اینطوری فراموش کنی؟ می دانستم که او درد می کشد اما نمی توانستم حقیقت را به او بگویم. از میان دندان های ساییده شده، گفتم…

خلاصه کتاب
دلیلی دارد که دِولین وینزِر را شیطان می‌نامند. او قسم خورد که صاحب من خواهد شد و وقتی خانواده‌ام در روز های سختی قرار گرفتند، یک پاکت سیاه با امضای او به دستم رسید. خوش قیافه، بی رحم؛ شیطانی پیچیده که سال‌ها پیش قلبم را شکست، بازگشته است.اگر بخواهم خانواده‌ام را نجات دهم باید نامم را روی جای خالی امضا کنم. چاره‌ای ندارم. من الان اسیر او هستم؛ زندانی او و دارایی او. دولین هر کاری بخواهد با من می‌کند و با اینکه تا آخرین نفس اعتراف نمی‌کنم باید بگویم که نمی‌توانم منتظر بمانم تا او من را به مالکیت خودش دربیاورد...
خرید کتاب
تماس بگیرید
https://romankhaan.ir/?p=8829
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • بهارک
    9 آذر -622 | 00:00

    به نظر شما رمان‌ها در کدام فرمت قابل دانلود هستند؟

  • حمید
    9 آذر -622 | 00:00

    من خودم از خوندن رمان های در سبک های مختلف مثل تاریخی، عاشقانه، جنایی، تخیلی و … لذت می‌برم.

  • تنهایی
    9 آذر -622 | 00:00

    خواندن کتاب‌ها از ازدیاد دانش، افزایش تمرکز و بهبود سلامت روانی برخودار هستند.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!