رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان استاد متجاوز من
  • ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
  • ویراستار: رمان خوان

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان استاد متجاوز من با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

انگشت اشارمو فرو کردم تو موهام و محکم شروع کردم به خاروندن مغز نخودیم. به برگه ی جلوم نگاه می کردم و حس میکردم به زبان چینی روش نوشته شده چون هیچی ازش نمی فهمیدم و برام‌گنگ بودن. یه استاد احمق و زبون نفهم گیرمون افتاده که اولین جلسه ی کلاس و اومده گفته یه امتحان از ترم قبل می‌گیره تا برامون دوره شه…

خلاصه رمان : استاد متجاوز من

بعد از پر شدن حدود دوتا کارتون لوازم ارایش و سه نایلکس لوازم برقی و چندین نایلون لوازم بهداشتی شاهرخ زنگ زد به بادیگارداش و اومدن تو همه چیو از دستمون گرفتن و بردن. زنای توی مغازه با دیدن بادیگاردا و منی که همراه شاهرخ بود با حسرت نگاهم می کردن. ازینکه کنارش بودم احساس غرور می کردم. با خستگی نشستم توی ماشین و روبه گفتم: _وای غروبم باید بیایم اصل کاری غروبه. با نارضایتی به جلو خیره بود و رو به سروش که داشت رانندگی میکرد گفت: _دوباره غروب باید بیایم.

سروش خندید: _آقا خرید برای خانوما دردسر داره. به سمت شاهرخ رفتم که خم شد سمتم و زیر گوشش لب زدم: _از این لوازم آرایشیه رژ لبای خوشرنگ و جیغم خریدم. اب دهنشو قورت داد: چندتا خریدی؟ با لبخند پی روزمندی گفتم: _یه پک 12 تایی کامل. با خوشحالی گفت: _خوشحالم که خوشحالی عزیزم . مبارکت باشه با لبخند ازش تشکر کردم و دستشو گرفتم بین دستام. جلوی رانندش دستمو بوسید که خجالت کشیدم و با چشمای گشاد شده لبمو گاز گرفتم و لب زدم: _زشته.

دستی به صورتش کشید و اروم گفت: _تو به من نگاه نکن، حرفم نزن، به من نزدیکم نشو اصلا. خندیدم: _بی جنبه! لبخند بدجنسی زد: _بله خانوم حتما همینطوره. با یاداوری گوشیم حواسم پرت شد. کیفم و باز کردم و گوشیم و در اوردم و سیم‌کارت قبلیمو گذاشتم توش و از همونجا شروع کردم به نصب کردن برنامه. تند تند تلگرام و واتس آپ و اینستامو گذاشتم توش. بعدش اسنپ و چندتا اپ برای فیلتر عکس و اینا، تو دنیای خودم بودم که با صدای سرفه ی شاهرخ سر بلند کردم. _جانم!؟ نگاهی به ساعتش کرد…

خلاصه کتاب
انگشت اشارمو فرو کردم تو موهام و محکم شروع کردم به خاروندن مغز نخودیم. به برگه ی جلوم نگاه می کردم و حس میکردم به زبان چینی روش نوشته شده چون هیچی ازش نمی فهمیدم و برام‌گنگ بودن. یه استاد احمق و زبون نفهم گیرمون افتاده که اولین جلسه ی کلاس و اومده گفته یه امتحان از ترم قبل می‌گیره تا برامون دوره شه...
https://romankhaan.ir/?p=3103
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • باهنر
    9 آذر -622 | 00:00

    شاید بعد از خواندن چندین بار، داستان کاملا مسلط به دنیای آن خواهی بود. علاوه بر این کتاب‌افزار برای چاپ خانگی و برنامه‌های کاربردی هم عرضه می‌شوند.

  • تابان
    9 آذر -622 | 00:00

    کدام وب‌سایت‌های دانلود رمان معتبرتر هستند؟

  • پرستار
    9 آذر -622 | 00:00

    حتماً باید به دوستام بگم که این صفحه یک رمان به کاربرانش ارائه میدهو و انتخاب کردن تجربه خوبی بود.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!