توضیحات
سودابه در رمان بامداد خمار، دختر جوان تحصیل کرده و ثروتمندی است که می خواهد با مردی که با قشر خانوادگی او مناسبتی ندارد، ازدواج کند. برای جلوگیری از این پیوند، مادر سودابه وی را به پندگرفتن از محبوبه، عمهٔ سودابه، سفارش می کند. و این در حالیاست که …..
اسم رمان: رمان بامداد خمار
نویسنده این اثر: فتانه حاج سید جوادی
ژانر رمان: عاشقانه
گوشه ای از داستان رمان بامداد خمار
نه، اشتباه نکن. آنها هم در نوع خودشان بسیار خوب هستند. نه آنها بد هستند و نه ما خوب هستیم. ولی موضوع این است که ما با هم تفاوت داریم. اعتقادات ما، روش زندگی ما، تربیت ما دو خانواده و سلیقه ها و اصول ما با هم تفاوت است. من نمی گویم کدام خوبست کدام بد است.
فقط می گویم ما دو خانواده مثل دو خط موازی هستیم که اگر بخواهیم به هم برسیم می شکنیم. پس من نباید عاشق بشوم. نباید انتخاب کنم. بله، من حق انتخاب ندارم. باید بنشینم تا پسر فلان الدوله و نوه بهمان السلطنه به خواستگاریم بیاید؟ باید…
– نه سودابه. سفسطه نکن. ما نمی گوییم انتخاب نکن. فقط می گوییم چشمهایت را باز کن. گول سر و ظاهر و کت و شلوار را نخور. انتخاب کن ولی با چشم باز. کورکورانه تصمیم نگیر. فقط زمان حال را در نظر نگیر. از خر شیطان پیاده شو. خودت را به خاک سیاه ننشان و کمی فکر کن.
من عاشق پیچیدگیهای داستانی هستم و هیجانم تا جایی میره که نتونم کتابرو بذارم دستم!
رمان رو به من همزمان یادآوری و خنده به لبم میده.
بخش باورنکردنیترین اتفاقات اینکه بدون مرزن بودن، به داستانهایی که خلاقانه به وجود اومدن وزیبایی لازم رو میده…