رمان خوان

داستان رمان جان پناه اینگونه آغاز می شود... خام با خود خیال می‌کردم برای فرار از مهلکه، برای گریز از بخت شوم، وقت دارم! ولی خیال باطلی بود، امید عبثی بود، وقت نداشتم! حریف حساب شده عمل کرده بود و این را زمانی دریافتم که پدرم از در تو آمد. کی خبرش کرده بودند را ندانستم ولی حسی به من ...

مبین وپری سیما در رمان دلازار دخترعمو پسرعمو هستن و عاشق هم میشن. اما به دلایلی مبین یه مدت میده زندان و بعد بخاطر بیماری پلی کیستیی کلیه ماه ها توبیمارستان بستری میشه‌... نام این اثر: رمان دلازار نگارنده: ندا اسکندری سبک: عاشقانه قسمتی از رمان دلازار _ هیچ معلومه تو اینجا چه غلطی میکنی؟! با آنکه واضحاً از حضور غیر منتظره ی او جا خورده ...

تنم درد می‌کند از رد خنجر هایی که در سینه‌ام فرو بردند. درد می‌کند از غم بی کسی، تنهایی.. غریبه هایی آشنا...زخم زدند و زخم زدند بر این دل بی نوا. خالق غم روی دلم خدا بود یا خلق خدا!؟ نمی‌دانم... هرچه که بود زمانی که جوانه‌ی غم در دلم کاشته شد، ندایی در گوشم نوید پایانش را داد... همین ...

رمان بزکش یک داستان هیجانی و خواندنی درباره دختری به نام غوغا است. دختری که یه شب بارونی یه مرد خونی پیدا می‌کنه اما خبر نداره که اون مرد در واقع... نام این اثر: رمان بزکش نگارنده: زهرا مهرزاد سبک: عاشقانه، هیجانی قسمتی از رمان بزکش - اینجا که ما خریدار نداریم. برم خونه مسلم اینا با اون مسابقه رو ببینم فعلا که توی این ...

داستانرمان تو از کجا پیدات شد، درباره دختری هست به اسم زهرا از یه شهرستان کوچیک که بعد از 24 سال متوجه میشه از بدو تولد وارد خانواده اشتباهی شده... خانواده ای که دوستشون داره اما خانواده واقعی اون نیستند... نام این اثر: رمان تو از کجا پیدات شد نگارنده: فاطمه طریقت سبک: عاشقانه قسمتی از رمان تو از کجا پیدات شد روبروي آينه ايستاده ...

داستان رمان ملکه قصر من، درباره‌ی دختری به نام بهار است که به عنوان خدمتکار وارد عمارتی می‌شود و بعد از گذشت چند روز صاحب آن عمارت که فردی به نام کوهیار است از او می‌خواهد نقش نامزد او را در یک مهمانی بازی کند و زندگی آن دختر هم با قبول این نقش دست خوش تغییراتی می‌شود... نام این اثر: ...

داستان رمان برادرکشی، درباره‌ی دختری به نام پریماه و پسری به نام سیاوش است که در دانشگاه با یکدیگر آشنا می‌شوند و بهم علاقه پیدا می‌کنند. با گذشت زمان سیاوش تصمیم می‌گیرد که به خواستگاری پریماه برود؛ ولی در مراسم خواستگاری آن‌ها متوجه می‌شوند اتفاقی که در گذشته رخ داده مانع رسیدن آن‌ها به یکدیگر می‌شود. ولی در نهایت... نام این ...

داستان رمان راز ققنوس این گونه شروع می شود...نگاه آسمان لبریز از اشک بود. سایه ی نگاه غم آلودش تمام شهر را پوشانده بود. غرق وجود اش که میشدم. چهره ی بق زده اش دل ازرده ام میکرد. اما نمیدانم چرا؟ نمیدانم چرا بغض سنگ شده ی اسمان نمی شکست! شاید او هم دلگیر بود. نام این اثر: رمان راز ققنوس نگارنده: ...

نائومی و نیکلاس در رمان شما برای هم ساخته شده اید، نامزدن و تو یک خونه داغون باهم زندگی میکنن. نائومی تو سرش زندگی میکنه و تو فروشگاه در حال ورشکستگی کار میکنه. ولی نیکلاس دندونپزشک موفق و البته پسر خوبِ مامانش! قرار بود با هم یک تیم بشن نائومی پیشرفت کنه و نیکلاس بتونه در برابر مادرش یه تیم ...

داستان رمان اسارت یا عاشقی، درباره‌ی دختری به نام پریسا و پسری به نام فرهاد است که بخاطر اتفاقی که در گذشته رخ داده ناخواسته سر راه هم قرار گرفته‌اند. فرهاد که پریسا را دزدیده و با خود به ترکیه برده است، با گذشت زمان عاشق دختر قصه‌ی ما می‌شود. ولی باید دید دختر قصه‌ی ما نیز عاشق فرهاد می‌شود ...

داستان رمان از هوس تو، در مورد دختری به نام( حسنا) است که خانواده شو از دست میده و با خواهرش شب ها در پارک به سر می برند. حسنا برای پیدا کردن کار به همه جا میره تا اینکه با عرفان پسرک مرموز داستان آشنا میشه. عرفان وقتی متوجه یتیم بودن حسنا میشه و پیشنهاد صیغه میده اما حسنا ...

لاوین در رمان قیصر، دختر 17ساله ای است که با کاوه آهنگر ازدواج میکنه. ولی هنوز 3ماه بیشتر از ازدواج‌شون نمیگذره که کاوه تو تصادف میمیره. پسر ارشد خانواده آهنگر، قیصر 32ساله از قضا بزرگترین کارگردان کشور از سر تعصب لاوین رو به عقد خودش در می‌آره تا شایعه هایی که اون مشکل جنسی داره رو بخوابونه. ولی با حامله ...

فریاد زد اما به جای صدای بلندی که از حنجره‌اش خارج شود، صداهای نامفهومی به گوش رسید. انگار یکی دستش‌ را روی گلویش گذاشته بود و محکم فشار می‌داد. اکسیژن به ریه‌هایش نمی‌رسید. مانند ماهی دهانش را باز و بسته می‌کرد. نفس عمیقی کشید اما به جای هوا،  مزه‌ی بد پارچه را روی زبانش احساس کرد. تقلا کرد تا چشم‌بند ...

فریاد زد اما به جای صدای بلندی که از حنجره‌اش خارج شود، صداهای نامفهومی به گوش رسید. انگار یکی دستش‌ را روی گلویش گذاشته بود و محکم فشار می‌داد. اکسیژن به ریه‌هایش نمی‌رسید. مانند ماهی دهانش را باز و بسته می‌کرد. نفس عمیقی کشید اما به جای هوا،  مزه‌ی بد پارچه را روی زبانش احساس کرد. تقلا کرد تا چشم‌بند ...

داستان رمان بی احساس نباش، درباره یه دختر مهربون و آرومه که گیر یه پسر شیطون و بامزه میوفته که همه چیز رو به شوخی میگیره. دست تقدیر اون هارو باهم همراه میکنه تا کم کم متوجه حساشون به هم بشن..... نام این اثر: رمان بی احساس نباش نگارنده: reyhane_a سبک: عاشقانه، کلکلی، طنز قسمتی از رمان بی احساس نباش - مامان خسته ام کردید. ...