- نام: رمان بچه بسیجی
- ژانر: ممنوعه، صحنه دار، آنلاین
- نویسنده: شادی قربانی
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 1063
دختر لوند و جذاب که از دین به دوره پسری بسیجی و خدایی که از قضا توی گشت ارشاد کار میکنه این اقا پسر ما یه زنم داره اما دست روزگار کاری میکنه که نازنین لوند و جذاب بشه همسر دومش اما روزگار چرخش داره و باعث میشه تا از هم جدا بشن اونم بخاطر اشتباهشون... هردو عاشق هم دیگه هستن اما درتصوری اشتباه فکر می کنند که طرف مقابلشون ازش متنفره... چندسال می گذره هنوز عاشق هم هستن پسر بسیجیمون دیگه بسیجی نیست حالا شده یه جنتلمن واقعی شده مرد رویایی هردختری و دختر قصمون هنوز دلش بااونه دوباره دیداری تازه کلکل های استاد دانشجویی و عشقی داغ و اتشین...
- نام: رمان وفاداری پیچیده جلد اول
- ژانر: #عاشقانه #انتقامی #مافیایی #خارجی
- نویسنده: کورا ریلی
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 642
فابیانو بزرگ شده بود تا راه پدرش رو به عنوان کنسیلیره ی اوت فیت شیکاگو، دنبال کنه. تا زمانی که پدرش اونو رها کرد. و مجبور بود برا خودش بجنگه. برا جایی تو دنیای مافیا بجنگه. از یه مبارز خیابونی بی رحم، به سرعت جایگاهش رو به عنوان اینفورسر جدید کامورای لاس وگاس پیدا کرد، مردی که ازش می ترسن لئونا میدونه که باید از فابیانو دوری کنه، اما کنار زدن مردی مثل اون آسون نیست. اونا همیشه به چیزی که میخوان میرسن. فابیانو فقط به یه چیز اهمیت میده: کامورا. اما کششی که نسبت به لئونا داره، به زودی وفاداری بی حدش .....
- نام: رمان کوی فراموشان
- ژانر: #عاشقانه
- نویسنده: شکوفه شهبال
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 955
سروش نهایت میزبانی را درباره پرنسا به جا آورد که این حالش از دید بقیه دور نماند. نیلوفر در حالی که خسته شده بود، گفت: - نمی خواین بریم؟ من خوابم گرفته. سوگل که مجالی برای بودن با نیما یافته بود از حرف او ناراحت شده و گفت: -ای بابا این همه خوابیدی، بس نبود؟ - من میرم تو ماشین. شماها بمونید با هم خوش بگذرونید. - بله که خوش می گذرونیم، پس چی! تازه آبجی نیلوفر بناست بریم کافی شاپ. نیلوفر فوری گفت: - آخ آخ نه نه الان یه آب به صورتم می زنم، میام با هم بریم. پارکت های کاراملی با سنگهای صدفی_قهوه ای کافی شاپ، نوید نوشیدنی های داغ و خوشمزه ای را می داد. دخترها سفارشات خود را به سروش می دادند که نیما دستش را بالا آورد: -اصلا شام رو مهمون داداش سروش بودیم، دسر با منه. هرچی دوست دارین سفارش بدین...
- نام: رمان اسیر مشت بسته
- ژانر: #عاشقانه #اجتماعی #هیجانی
- نویسنده: فاطمه قیامی
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 3764
قصه دوتا راوی داره؛ مهرناز زنی خودساخته که از همسر اولش به دلیل خیانت جدا شده و پنج سال به تنهایی از پسر بیمارش مراقبت کرده.... هامین مردی که به دلیل یک سری اختلاف با خانواده ش و دختری که دوستش داشته و با برادرش ازدواج کرده از کارخونهی پدرش جدا شده و به همراه دوستش رستورانی رو راه اندازی کردن و ... برخورد هامین و مهرناز طی یک اتفاق و شکل گرفتن اتفاقات بعدی درست زمانی که همسر سابق مهرناز برگشته...
- نام: رمان نه فرشته ام نه شیطان
- ژانر: #عاشقانه #انتقامی
- نویسنده: فرین فخرآبادی
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 1067
تیرداد میرفتاح، تک نوه پسری خاندان میرفتاح، برای انتقام زندگی از دست رفته مادرش با اسم مستعار امیر همایون راد نزدیک شکوفه ای میشه که شکوفه زندگی پدرشه. شکوفه ای که ندونسته وارد بازی خطرناکی میشه و تقاص این ندونستن رو با ترک شدن توی روز عروسیش، درست زمانی که باردار بوده، پس میده. قلبی که لرزید، زنی که ترک شد، فرزندی ناخواسته، که به دنیا اومد. سرنوشتی یکسان برای دو زن از دو نسل متفاوت...
- نام: رمان بت پرست
- ژانر: #عاشقانه #هیجانی
- نویسنده: مارال بانو
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 900
از بُت شکن تصویر خوبی در ذهنم نیست. تمام کودکیم از این داستان متنفر بودم اینکه یکی بیاید و بت ها را بشکند. شاید برای کسی تمام اعتقادش بود! شاید هم برای کسی تنها یک بُت، برای پرستش و راز و نیاز. دلیل شکستن بُت ها را هیچوقت نفهمیدم برای همین کم کم جای شکستن یاد گرفتم یکی از آن ها را بسازم و تو همان بُتی بودی که پرستیدمت، غافل از خودم و دنیای کوچکی که ...
- نام: رمان یاغی (دو جلدی)
- ژانر: #عاشقانه
- نویسنده: گیسو
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 2439
من! پر بودم از حسرت داشتن مردی که دلش با دیگری بود...! و آن مرد شاید از آن مردهایی نیست که بپسندی! از آن مردهایی نیست که اخلاقش زبان زد باشد! ناز بکشد… بخندد… بخنداند و با دوستت دارم گفتنش هر روز شاخه گلی از رز سرخ تقدیم کند! او اما از آن دسته معدود مردهایی است که وقتی نمی بینی اش… انگار چیز بزرگی گم کرده ای… چیزی به حجم تمام دوستت دارم های گفته شده از دهان تمام مردان مورد پسند! چیزی قدر دوست داشتن هایت که با هیچ کس… هیچ احدی دیگر تکرار نمی شود!درست عین مرد من. درست عین یاغی من…
- نام: رمان لابیرنت
- ژانر: #عاشقانه #پلیسی #هیجانی
- نویسنده: مهین عبدی
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 1176
دو دوست... دو پلیس... دو برادر... درگیر عشقی سوزان... بوی مرگ و خون در شعله های سوزنده باندی مهلک... داستانی که همچون نامش،پیچیدگی بسیار دارد...
- نام: رمان در معبد سکوت تو رقصیدم
- ژانر: #عاشقانه
- نویسنده: نسیم شبانگاه
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 227
حکایت دختری شکننده و آرومه که گردونه روزگار چنان بر این دختر میتازه که به اشتباه تاوان بی آبرویی کسی دیگر رو ازش می گیرن و ناچار میشه با جنینی در شکم، بدنبال پدر بچه اش بره، پدری که خود نو عروسی در خونه داره...
- نام: رمان جهانگرد کوچک
- ژانر: #عاشقانه
- نویسنده: رویا قاسمی
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 1173
داستان دختری را در بر دارد که، در شرکت دایی موفقش، یک راهنمای سفر موفق هست! راهنمای سفر کوچک داستان ما، یک سفر شگفت انگیز در پیش دارد با همسفری که چندان از وجود دختر، در این سفر راضی نیست!
- نام: رمان با خیالت می رقصم
- ژانر: #عاشقانه
- نویسنده: لیلا حمید
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 1765
در آموزشگاه را باز کرد و پا به خیابان گذاشت. احساس سبکی داشت. انگار بار ی از رو ی دوشش برداشته شده بود. حالا دغدغه هایش تمام شده بود. در دلش از خوشحالی و هیجان کیلوکیلو قند آب میشد. دلش می خواست در خیابان چرخ بزند و بخندد. دلش می خواست به روی همه ی مردم لبخند هدیه دهد و شادی خیرات کند...
- نام: رمان مرد قد بلند
- ژانر: #عاشقانه
- نویسنده: دریا دلنواز
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 627
این داستان درباره ی زندگی دو تا خواهر دو قلوئه که به دلایلی جدا از پدر و مادرشون زندگی می کنند… یکیشون ارشد میخونه (رها) و اون یکی که ما باهاش کار داریم (آوا) لیسانسشو گرفته و دیگه درس نمیخونه و کار میکنه… آوا کار میکنه و با درآمد کمی که داره خرج زندگی ِ خودشو خواهرشو درمیاره، تا اینکه مشکلاتی سر راه آوا قرار میگیره که برگرفته از گذشته تلخی که داشته… اتفاقات و تلخی هایی که همیشه گوشه ذهن دوازده سالگیش جا خوش کرده دوباره خودنمایی میکنه…
- نام: رمان آرزوهای گمشده
- ژانر: #عاشقانه
- نویسنده: دلربا عجملو
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 2071
صدای بوق ممتد گوشی نشان از قطع تماس توسط فرد پشت خط را می داد. گوشی را پایین آورد و روی میز پرت کرد. آرنجهایش را روی میز گذاشت و سرش را میان دستانش گرفت. پیشانیاش نبض میزد و تیغهی بینیاش از درد سرش به گزگز افتاده بود. حس می کرد هوا در اتاق جریان ندارد، چند باری عمل دم و بازدم را انجام داد؛ اما...
- نام: رمان خاطرات یک خون آشام
- ژانر: #عاشقانه #ترسناک #فانتزی #خارجی
- نویسنده: ال جی اسمیت
- ویراستار: رمان خوان
مرکز داستان، الینا گیلبرت است؛ یک دختر دبیرستانی که قلبش بین دو بین برادر خون آشام، استفن و دیمن سالواتوره، گیر کرده است...
- نام: رمان پایان من
- ژانر: #عاشقانه
- نویسنده: ملی_ر
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 469
صبح با صدای آلارم گوشی چشامو باز کردم. کش و قوسی به بدنم دادم و رفتم سرویس دست و رومو شستم و زود اومدم بیرون و لباسمو پوشیدم و کیفمو برداشتم رفتم پایین. سریع میز صبحانه رو چیدم تا وقتی گودزیلاها اومدن پایین، دعوام نکنن. داشتم واسه خودم چایی می ریختم که آرازم وارد آشپزخونه شد. دوتا چایی ریختم و نشستم سر میز چنتا لقمه کوچیک خوردم و پاشدم...