- حجم: 3.13 مگابایت
- منبع تایپ: funysho.com
غزاله در رمان در چشم من طلوع کن، زنی زیبا است که با همسر و فرزند کوچکش در کرمان زندگی می کند. برای عروسی خواهر شوهر برای اولین بار به تنهایی راهی شیراز می شود ولی باتوطئه یک قاچاقچی، مواد مخدر جاسازی شده در وسایل او توسط پلیس کشف و او به زندان می افتد. با این که در تمام ...
- حجم: 5.39 مگابایت
- منبع تایپ: funysho.com
به حومورا خوشآمدید. سرزمینی مستقل که اژدهایان در آن زندگی می کنند. پرنسس هایدرا به ظاهر دختری ترسو و ناتوان است اما بخاطر اشتباهات سیاسی اش همه چیز در حومورا بهم میریزد. زمانی که می فهمد نقص بزرگش برای چیست، حتی بیشتر افعی را از کابوس می ترساند. و این شروعی برای داستان رمان کابوس افعی است...
نام این اثر: رمان ...
- نام: گرگ ها
- ژانر: عاشقانه، روانشناختی، هیجانی
- نویسنده: م_ابهام
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 2352
دختری که در بازدیدی از تیمارستان، به یک بیمار روانی دل میبازد و تصمیم میگیرد در نقش پرستار، او را به به زندگی بارگرداند...
- نام: چله نشین تاریکی
- ژانر: عاشفانه، اجتماعی
- نویسنده: فاطمه غفرانی
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 2268
داستان در مورد ی دختری به اسم ژرفاست که لیدر توره و یک آقای ایرانی به اسم شهریار که مدت زیادی خارج از ایران زندگی کرده و مدیریت یکی از معروف ترین برند های جواهر دنیا رو به عهده داره. این آقا با هویت خارجی خودش به نام رابرت هیل میاد ایران تا از خانواده پدریش که سالها قبل اون و مادرش رو خیلی آزار و اذیت کردن انتقام بگیره و ژرفا رو به عنوان لیدر انتخاب میکنه و تقریبا دیگه یک جورایی ژرفا میشه دست راستش و همه کاراشو تو ایران راه میندازه بعد ی مدتی هم کم کم اینا عاشق هم می شن و ...
- نام: میرا
- ژانر: عاشقانه، طنز
- نویسنده: زهرا
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 3545
"اسم طرف رو تریلی نمی کشه" قطعا اینو شنیدید ،داریوشِ سلطانی؛اسمشو تریلی نمی کشید حقیقتا اما من چی کار کردم؟ تریلی رو چپ کردم. اوه صبر کنید....این تمومِ فاجعه نیست"جلویِ قاضی و ملق بازی؟"من،آمینِ رزاقی؛جلویِ داریوش سلطانی،قاضیِ معروف شهر نه تنها ملق می زدم،بلکه چنان لنگم به هواهایی جلوش اجرا کردم که بند و بساطِ چهل سالشو؛راهی تعمیرگاه کردم.قصه اینجا تموم میشه؟!
- نام: گریز
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: بینام
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: ۵۵۲
زانوی خم شده اش را به روی پدال فشرد و صدای یکنواخت چرخ خیاطی در سکوت نیم بند خانه پیچید. کمی بعد، نگاهش را با تعلل از پارچه ی پیرهنی که زیر دستش بود، گرفت و با حرص به چهره ی ماه پری زل زد و با تشر گفت: -اگه سرت و از تو اون وامونده دربیاری، می فهمی بوی ته گرفته ی برنج خونه رو ورداشته! ماه پری به آنی گوشی را کناری گذاشت و از جا برخاست...
- نام: تابوت ماه
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی، انتقامی
- نویسنده: آیدا باقری
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: ۱۵۲۵
سرگرد هامون شریعتی که تجربهی یک شکست رو تو زندگیش داره، از ایلار دختر عموش خواستگاری میکنه و ایلاری که مجبور میشه این خواستگاری رو قبول کنه ولی ...
- حجم: 12.6 مگابایت
- منبع تایپ: funysho.com
رمان مرز داستان دختری است که ناخواسته معشوقه ی خواهرزاده ش میشه و وادار به کارهایی میشه که تاوانش، گریبان هردو رو خواهد گرفت.. یه عشق ممنوعه که به حتم مشکلات زیادی رو سر راهشون قرار میده و حال باید ببینیم نیاز از قصه ی ما چطوری می تونه خودش رو از این عشق رها کنه.. آیا علی این اجازه ...
- حجم: 2 مگابایت
- منبع تایپ: funysho.com
همیشه با خودم فکر میکردم که تا به عمرم چهقدر مفهوم خانواده را درک کردم. چهقدر با خانوادهام خوب بودم. چهقدر با آنها وقت گذراندم. چهقدر از پیلهی تنهاییام بیرون آمدم و گذاشتم کنارم باشند؟ ده سالی میگذرد از نوشتنم. ده سال خندیدم. گریه کردم. تلاش کردم. گاهی جا زدم و گاهی هم جنگیدم...
نام این اثر: رمان سرگذشت یک ولیعهد
نگارنده: ...
- حجم: 1.66 مگابایت
- منبع تایپ: funysho.com
چند سال قبل در نزدیکی پاسارگاد خاندان اربابی تابش با مشکلات فراوانی دست و پنجه گرم میکردند. اما با حضور عروس فرنگیشان در رمان اما چه حیف، همه چیز دستخوش تغییراتی شد که…
نام این اثر: رمان اما چه حیف
نگارنده: وحیده رحیمی
سبک: عاشقانه، تاریخی
قسمتی از رمان اما چه حیف
صدای هلهله توی عمارت اربابی پدر پیچیده بود. بوی اسپند جلوی دیدمانم را ...
- حجم: 6.24 مگابایت
- منبع تایپ: funysho.com
داستان رمان مثل مجسمه اینگونه شروع می شود... تاحالا دلت واسه مجسمه درونت سوخته؟؟؟ من خیلی وقته دارم سعی میکنم باهاش کنار بیام درست مثه خودمه. لجباز و سختگیر و احساساتی مجسمه میشی، سخت میشی، نگاه نمی کنی و تموم میشه. گاهی وقت ها مجسمه وار زندگی می کنی و اسمش میذاری گذر زمان. منم درست مثه خودتم خیلی وقته ...
- حجم: 4 مگابایت
- منبع تایپ: funysho.com
داستان رمان زمین گیر در مورد پسری به اسم میلاد است که تو زلزله کرمانشاه عزیزانش رو از دست میده و به تهران فرستاده میشه. میلاد قصه ما ناتوانی داره و نمیتونه راه بره اون یه فوتبالیست موفق بوده که طی فلش بک هایی که داخل رمان میخوره، زندگی تلخ و عاشقانه ایی که داشته رو به طور کامل بازگو ...
- حجم: 945 کیلوبایت
- منبع تایپ: funysho.com
رمان رخ داستانی خواندنی دارد که این گونه شروع می شود... شنیدی میگن چه دردی میکشه ادمی که با سایه اش درد ودل میکنه وقتی هوا ابریه؟؟؟؟ ساده از این جمله نگذر، شاید زندگی فرصت دیوونگی رو یکبار به ادم بده، بیا گاهی وقتا دیوونه باشیم، اخه میدونی دنیای دیوونه ها خیلی با مزه اس، اونم با یه لبخند شیرین، ...
- حجم: 2.15 مگابایت
- منبع تایپ: funysho.com
من ابتین، زاده درد هستم. تو اوج جوونی قتلی رو که انجام نداده بودم رو گردن گرفتم. واسه اون قتل خیلی تقاص پس دادم. قلبم عشقم رو از دست دادم . زندگیم رو هویتم رو از دست دادم. و کلا یه ادم دیگه از اب در اومدم. همیشه حادثه خبر نمیده گاهی بی گناه واسه خودت کلی داستان میسازی ولی ...
- حجم: 2.42 مگابایت
- منبع تایپ: funysho.com
داستان رمان باران بهاری درباره دختری سختی کشیده و تنها است..دختری که سعی می کنه با اینکه خودش تکیه گاه نداره، اما برای تنها کسایی که براش موندن یه تکیه گاه محکم و امن باشه و از هیچ کاری براشون دریغ نمی کنه... دختری شکننده، اسیب پذیر، محکم و با اراده ای قوی که سعی می کنه کسی شکنندگی و ...