- نام: رمان جنون آغوشت
- ژانر: عاشقانه، انتقامی
- نویسنده: نگار_ب
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 1673
زندگی دختری سیزده ساله که به اجبار به مردی به اسم حاج حمید فروخته میشه و بزرگ میشه و نقشههایی میکشه که به رسوایی میرسه... و برای حاج حمید یک جنون میشه...
- نام: رمان
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: سیاوش_68
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 345
توي افکار خودم غرق شدم… نتايجي که از اين افکار گرفته بودم… من مدت هاست که فهميدم جنس لطيف زن خائنه… چه دختر چه زن همه خائنن… دختر به پدر و مادرش خيانت مي کنه و يک زن در کمال بي رحمي به شوهر و شايد بچه اي که داشته باشن… و من فهميدم که حتي دختران پاک هم خائنن… اونها توي ذهنشون خيانت مي کنن… شايد درد خيانتشون کمتر باشه… اما اونا هم خانئن… يا زن هايي که توي کنار شوهرشون با مرد ديگه اي هستن… وقتي دست نوازش شوهرشون تداعي دستان مرد ديگه اي باشه… من خيلي وقته که فهميدم زن ها فقط يه وسيله ان برای… تقصيره من نيست… تقصيره خودشونه…
- نام: رمان عشق ارباب
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: darya
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 836
ستاره در پی مرگ ناگهانی خواهر دوقلویش مهتاب و به وصیت او، قبول می کند که نقش او را در خانه اش و در کنار شوهر خواهر خشک و مرموزش بازی کند حالا با حضور او آرامش به خانواده برگشته ولی شعله های انتقام در کنار عشقی نوخاسته ستاره را وادار می کند...
- نام: رمان پنج قدم تا تو
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: zahra
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 775
روایتگر زندگی آیسو زن بیست و هفت ساله ای هست که بعد از خیانت همسر و دختر دایی اش طلاق می گیره و با نامزد سابقش که اون رو سال ها قبل ترک کرد و رفت روبرو میشه...
- نام: رمان ھم بالین دلم باش
- ژانر: عاشقانه، ازدواج اجباری
- نویسنده: آزاده بنی اسدی
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 600
بعضی وقت ها یه شیطونی میکنی که از نظر خودت کوچیکه، خواسته ی دلِ، ولی بعد می بینی که همون شیطنت، نه تنها تو، که چند نفر دیگه رو هم درگیر میکنه، نظم زندگیه یه نفر دیگه برای همون شیطنتی که فکر می کردی کوچیکه به هم میریزه.... شاید تو پای شیطنتت بمونی، ولی آیا اون کسی که ضربه خورده حاضره تو رو ببخشه؟!... قصه ی منم درباره یکی از همین شیطنت هاست...
- نام: رمان خدمتکار من
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: فاطمه 2000
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 334
داستان راجب یه دختره که خانوادشو تو بچگی از دست میده و میره پیش عموش تا زندگی کنه ولی چون خانواده ی عموش اذیتش می کردن از خونه ی عموش فرار میکنه و برای اینکه بتونه زندگی کنه میره خونه ی این و اون کار میکنه تا اینکه صاحاب خونه اش تصمیم میگیره که خونشو خراب کنه و از اول بسازه و دختر داستان باید از اون خونه می رفت ولی کجا؟ تا اینکه توسط یکی از دوستاش کاری بهش پیشنهاد میشه که بره خدمتکار یه خونه ی بزرگ بشه و همونجا هم زندگی کنه در اونجا با پسری مغرور آشنا میشه که سرنوشتش عوض میشه…
- نام: رمان خیانت شیرین
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: نرگس دهقان
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 271
خیانت برای باهم بودن جنگیدن برای عشق خیانتی که متفاوت بود زیرا برای عشق بود چشم هایم را به روی تاریکی های دنیا بستم و در دریای عشق غرق شدم چون عادت به تنهایی ندارم ما برای باهم بودن افریده شده ایم خیانت کرده ایم و این خیانت شیرین است غرق شدن در تلاطم دریای بیکاران عشق شیرین است.
- نام: رمان نیمه شب اتفاق افتاد
- ژانر: عاشقانه، هیجانی
- نویسنده: عسل طاهری
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 87
سها دختری که همیشه سرسخت بوده و با مشکلات زندگیش مبارزه کرده تا زندگی بهتری برای خودش و خواهرش بسازه. یک شب شوم سها شاهد اتفاقی میشه که باعث میشه سونوشتش به کلی تغییر پیدا کنه و…
- نام: رمان تیمارستانی ها
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: مرجان فریدی
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 492
شادیِ قصه زندگی ساده ای داره.اما به خاطر محیط خانوادگی بدی که داره و اتفاقاتی که براش درگذشته افتاده دیوونه میشه و به تیمارستانی منتقل میشه که شروع کننده یه داستانِ عجیبه و بامزه است. آشنایی شادی با پسری توی تیمارستان که سال هاست با کسی حرف نزده و بسی خطرناکه همه چیز و عوض می کنه.و شادی که تلاش می کنه پسر و با دیوونگیش به زندگی برگردونه اما خبر نداره بیماری و زندگی و گذشته پسر فراتر از تصورشه و… آیا دو تا دیوونه که یکی بامزه و شادو و یکی خطرناک و مرموزه با هم چه داستانی و رقم می زنن عاشقانه؟ یا…
- نام: رمان بی تار و پود
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: فاطمه حیدری
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 740
داستان در مورد دو زوجست که در یک آپارتمان و در همسایگی هم زندگی می کنند... دو زوج با زندگی کاملا متفاوت و روحیه هایی که دنیا دنیا با هم فاصله دارند...
- نام: رمان تنهایی ارغوان
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: سارا خالوغلی
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 664
داستان رمان حاضر از لحظه ای آغاز می شود که زنی متوجه خیانت همسرش آن هم برای چندمین بار می شود، ارغوان که دیگر تاب تحمل این شرایط را ندارد مستاصل و شکسته به تنهایی خود پناه می برد. او حالا باید گذشته اش را مرور کند، باید به پنج سال پیش بازگردد، به دوران دانشجویی، به جمع کوچک پنج نفره شان به ورود دو غریبه به محفل کوچکشان به روزهایی که دختری آزاد بود و گردش روزگاری که این لحظه را برایش به دنبال آورد.
- نام: رمان قلب های شیشه ای
- ژانر: عاشقانه، انتقامی
- نویسنده: s_mokhtariyan
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 327
پزشکی دلشکسته برای گذروندن طرحش وارد روستایی میشه و آینده اش توی اون روستا رقم می خوره...
- نام: رمان تو آغ
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: محیا داوودی
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 704
درباره ی دختری به نام هلنا هستش که عاشق استادش میشه و با هم ازدواج میکنن ولی شوهرش توی زندگی بهش خیانت میکنه و...
- نام: رمان تراکم تنهایی
- ژانر: عاشقانه، غمگین
- نویسنده: سارا خالوغلی
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 393
ايستاده ام در ثابت ترين نقطه زمين! آنجا كه به دور هيچ ستاره اي نمي چرخد. تنها و تكيه داده ام به ديواري سرد و مقابلم جهاني به مقابله! اين وسعت تاريك، اين همه جدال نابرابر، تنها كيفر يك اشتباه است. كيفر يك درد؛ دردِ خواستن! و در پيچ و تاب اين متراكم ترين درد دنيا وحشت مي كنم از سايه هاي تاريكي كه به سويم مي آيند. دست دراز مي كنند تا مرا همراه خود ببرند و چه لبخند تلخي است، پاسخ من به تمام اين تراکم تنهایی...
- نام: رمان هم قفس
- ژانر: عاشقانه، معمایی
- نویسنده: ساناز فرجی
- ویراستار: رمان خوان
- تعداد صفحات: 236
صندوق پست خانه اش با نامه هایی برخورد می کند که برای او جالب است او کم کم عاشق نویسند نامه ها می شود. در هر جا می تواند دنبال نشانی از او می گردد. هیوا درتحقیقاتی که می کند می فهمد نام آن پسر افشین است که عاشق دختری به نامه ستاره بود و این عشق او را تا اوج می رسانده ولی روزی می فهمد که ستاره به او خیانت کرده و از همه زنان متنفر می شود. هیوا که دانشجوی پزشکی بوده روزی با بیماری مواجه می شود که پدر افشین است. هیوا طرح دوستی با خواهر افشین را می ریزد و قصد برقراری ارتباط با افشین را دارد ولی…