| دوشنبه 15 اردیبهشت 1404 | 17:47

رمان خوان

دانلود رمان

رمان حاج آقا از شادی قربانی
  • نام: رمان حاج آقا
  • ژانر: ممنوعه، صحنه دار، آنلاین
  • نویسنده: شادی قربانی
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 1094
این رمان در مورد دختری به اسم تینا است که آرزوشه بره آمریکا. اما پدرش شرط میزاره براش... به شرط اینکه همه ی درسای دانشگاهشو پاس کنه میزاره بره اما تو دانشگاه یکی از استاداش به اسم امیرعلی باهاش میوفته رو لج و...
رمان مطلقه زیبا و حاج آقا از ناشناس
  • نام: رمان مطلقه زیبا و حاج آقا
  • ژانر: ممنوعه، صحنه دار، آنلاین
  • نویسنده: ناشناس
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 398
این رمان در مورد زن زیبا و مطلقه ای به نام نازگل است. ده سال است که از طلاق نازگل می گذرد و خانواده او بدلیل مقید بودن اصرار بر ازدواج او با یک پیرمرد پولدار دارند ولی نازگل زیر بار این ازدواج نمی رود تا این‌ که...
رمان عشق ملا از شادی قربانی
  • نام: رمان عشق ملا
  • ژانر: ممنوعه، صحنه دار، آنلاین
  • نویسنده: شادی قربانی
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 1000
نگین با روحی رابطه دارد که او را باردار می کند اقدام نگین برای سقط جنینش باعث می شود که...
رمان طالع نحس از شادی قربانی
  • نام: رمان طالع نحس
  • ژانر: ممنوعه، صحنه دار، آنلاین
  • نویسنده: شادی قربانی
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 339
این رمان روایت زندگی دختری به اسم مهتاب است که با دایی ناتنی خود ازدواج می‌کند. فرود مَردی عصبی است که وقتی متوجه دختر نبودن مهتاب در روز عروسی‌شان میشود او را به روش های مختلف شکنجه میکند اما غافل از اینکه...
رمان آشپزباشی از فاطمه باصری
  • نام: رمان آشپزباشی
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: فاطمه باصری
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 3288
لاله زن مطلقه‌ایه که برای اولین بار و به پیشنهاد خواهرش پا به یک مهمونی ممنوعه می‌ذاره و برای اولین بار نوشیدنی می‌خوره و گیج میشه... طوری که وقتی صبح بیدار میشه خودشو کنار مردی می‌بینه که نمی‌دونه کیه و چه‌طور باهاش اومده به خونه‌ش... مردی به نام امیرحسین بردبار که...
رمان سایه پرستو از هینا محرر
  • نام: رمان سایه پرستو
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: هینا محرر
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 5058
آرنگ راستگو مردی 33 ساله استاد آمار و کارمند اداره بورس کسی که تو ازدواج اولش خیانت میبینه و جدا میشه‌. تاثیرات این زندگی شوم از او مردی شکاک، مغرور، تندخو، منظم، جدی و وسواسی ساخته آرنگ بطور کل عشق و زن ها را توی خودش کشته. دست سرنوشت اونو با پناه دختری هنرمند، شیطون و پرانرژی آشنا میکنه...
رمان آبروی ماه از نیلوفر قنبری
  • نام: رمان آبروی ماه
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: نیلوفر قنبری
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 1963
شرط بستیم عاشقم کنه، بدجوری عاشقش شدم. اما درست روز موعود ترکم‌ کرد و بعد از هفت سال برگشت تا انتقام بگیره. گناه من چی بود؟ بی‌گناهی!
رمان زلاتا از گیسو خزان
  • نام: رمان زلاتا
  • ژانر: عاشقانه، معمایی
  • نویسنده: گیسو خزان
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 3279
داستان درباره پسریه که با هدف دزدی وارد یه عمارت سوخته می شه ولی تو زیرزمین اونجا به جای گنج یه دختر پیدا می کنه و یادش میاد که قبلا اون و یه جایی دیده! برای همین تصمیم می گیره...
رمان شهر بی یار از سحر مرادی
  • نام: رمان شهر بی یار
  • ژانر: عاشقانه، معمایی
  • نویسنده: سحر مرادی
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 4426
مدیرعامل بزرگترین مجموعه‌ی هتل‌‌های بین‌الملی پریسان، پسری عبوس و مرموز که فقط صدای چکمه‌های سیاهش رعب به دلِ همه میندازه یک شب فیلم رابطه‌ی ممنوعه‌اش با مهمون ویژه‌ی اتاقِ vip هتلش به دست دختر تخس و شیطون خدمتکار هتلش میفته و...؟
رمان الهه ی خونین از کیمیا وارثی
  • نام: رمان الهه ی خونین
  • ژانر: عاشقانه، معمایی، تراژدی
  • نویسنده: کیمیا وارثی
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 365
الهه 20 ساله، به‌ همراه آلاله خواهر 15ساله‌اش، در کنار مادر و پدر ناتنی‌ش زندگی می‌کنند، پدر و مادر آنها پنج‌سال پیش در تصادف فوت کردند و بعد از مدتی موندن در پرورشگاه، خانواده زمانی آن ها را به فرزند خواندگی قبول می‌کنند، اما بعدها الهه با پسری به‌ اسم آرش پارسا آشنا می شود؛ بعد از آن، اتفاقات عجیب و وحشتناکی برای آن ها می افتد! الهه هر روز، وقتی به اتاقش برمی‌گشت، پرهای مورد علاقه‌اش که همیشه عاشق جمع کردنشان بود؛ خونی شده، ریخته شدن روی تختش را می دید...
رمان درناز از غزاله جعفری
  • نام: رمان درن
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: غزاله جعفری
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 3470
درناز دختری مستقل که ابتدای ورودش به محله‌ای پائین شهر، دشمنیِ گنده لات محل را برای خود می‌خرد. در این بین، عشق قدیمی‌اش را می‌بیند...
رمان حربه ی احساس از کیمیا وارثی
  • نام: رمان حربه ی احساس
  • ژانر: عاشقانه، معمایی، جنایی
  • نویسنده: کیمیا وارثی
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 524
داستان درمورد، دختری به‌اسم رهاست، دختری 23ساله که کمی متفاوت‌تر از سایر دخترهای دیگه‌است، تظاهر می‌کند بی‌ احساس است اما برعکس، کوهی از احساسات است! اما از بخت بدش تنهاست، پدر رها یه عملی معتاده که زنش را موقع دعوا به قتل می‌رساند و از آن به بعد رهای 18ساله را مدام کتک می‌زند، رها تا جایی که میتواند تحمل می کند اما زمانی که پدرش قصد سو استفاده از او را دارد، از خونه فرار می‌کنه! تک و تنها و آواره می‌چرخد، تا اینکه کسی پیداش می‌کند، یک زن، مثل یه ناجی نجاتش می‌دهد اما...
رمان شاهزاده مافیا (جلد اول) از J_M_Darhower
  • نام: رمان شاهزاده مافیا (جلد اول)
  • ژانر: عاشقانه، هیجانی، مافیایی، راز آلود، خارجی
  • نویسنده: J_M_Darhower
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 1484
چی می‌شه وقتی در یه خانواده‌ از ریشه مافیایی متولد بشی، پدرت دُن باشه اما تو هیچ علاقه‌ای برای گرفتن جایگاهش نداشته باشی؟ چی می‌شه اگه تو یه مهمونی مافیایی چشمت به یه دختر زیر سن قانونی بخوره که بعنوان برده تو خونه‌ی یکی از کاپوها نگه داشته می‌شه و عشق مثل یه آذرخش بهت می‌زنه؟ چی می‌شه اگه بخوای از اعتبار مافیائیت بعنوان یک پرنس مافیایی استفاده کنی و اون دختر رو نجات بدی؟ اینجاست که روسای مافیا برات یک شرط می‌ذارن؛ یکی از ما باش تا اون دختر رو آزاد کنیم. وقتی مجبوری به‌خاطر یک برده زندگی خودت رو وثیقه بگذاری و وارد دنیای سیاه مافیا بشی. آیا عشق ارزشش رو داره؟
رمان درد داشت لبخندت از دل آرا دشت بهشت
  • نام: رمان درد داشت لبخندت
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: دل آرا دشت بهشت
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 1662
نازلی که تمام خانواده اش و حتی همسر برادرش پزشک هستند برای ثابت کردن خود به آن ها و اینکه رشته مورد علاقه اش (زبان انگلیسی) هم می تواند آینده ی خوبی داشته باشد، با داشتن همسر و دختری 5 ساله تصمیم به کار می گیرد، به همین منظور در شرکتی به عنوان مترجم استخدام می شود که…
رمان بوی موهایت چند از آذین بانو
  • نام: رمان بوی موهایت چند
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: آذین بانو
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 1129
همه افرادی که بااو نسبت خونی نزدیک داشتند جمع شده بودند خانه شان. صدای همهمه و حرف هایشان تا اتاق خواب هم شنیده می‌شد. دوست داشت می رفت بیرون و تک تک شان را از خانه بیرون می کرد، اما می دانست با حضور پدری که حرف مردم برایش از هر چیزی مهم تر بود چنین اتفاقی غیر ممکن بود. مادرش طبق معمول همیشه اول در را باز کرد سرش را داخل آورد و در نهایت پرسید: اجازه هست بیام تو؟ خنده اش گرفت. سر تکان داد: شما که تا اینجاش رو اومدی بقیه اش رو هم بیا دیگه. نگران دست هایش را به هم قلاب کرد: استرس دارم هرانوش...
موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
فهرست نویسندگان
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!