رمان خوان
دانلود رمان
رمان داغ شقایق
  • حجم: 8.17 مگابایت
  • منبع تایپ: funysho.com

توضیحات

با دعا و صلوات مادرم راهی مدرسه شدم. باید تمام لحظه های این سال تحصیلی را در ذهنم ثبت می کردم. چون آخرین سالی بود که مدرسه می رفتم. خیلی خوشحال بودم که توانسته ام تا این درجه پیشرفت کنم. با سحر که بهترین دوستم بود راهی مدرسه شدیم. بین راه رو به سحر کردم و گفتم: «چه حیف شد که امسال درسمان تمام می شود.»

نام این اثر: رمان داغ شقایق
نگارنده: زهرا همتی
سبک: عاشقانه

قسمتی از رمان داغ شقایق

او لبخندی زد و گفت: من که خیلی خوشحالم؛ چون دیگع نمی خواهم درس بخوانم.
آهی کشیدم و گفتم: ولی من نمی توانم درس را فراموش کنم. باید سعی ام را بکنم تا در کنکور قبول شوم.
سحر با لحنی شوخ گفت: البته اگر مجید بگذارد.
لبخندی زدم و گفتم: اون بیچاره که حرفی نداره…خودش گفته تا جایی که دوست دارم درسم را ادامه بدهم.

سحر با شیطنت گفت: بله، الان هیچی نمیگه. ولی بعد که با هم ازدواج کردید و آقا خرش از پل گذشت، می گوید درس بی درس و آن وقت شما باید در خانه بنشینید و برای او آشپزی کنید.
باز هم با لبخند گفتم: مهم نیست. همین که در کنار او باشم کافی است.

سحر دوباره گفت: راستی شقایق، کی عقد می کنید؟
– هر وقت که ز ماموریت برگردد.
– کی برمی گرده؟
– چهار روز دیگه…نمی دونی توی این سه هفته که نبود دلم برایش تنگ شده و برای دیدنش لحظه شماری می کنم.

خرید کتاب
40,000 تومان
https://romankhaan.ir/?p=980
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!