رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان پیمان بارانی
  • ژانر: عاشقانه، مذهبی
  • نویسنده: زهرا ارجمندنیا
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 346

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان پیمان بارانی از زهرا ارجمندنیا با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

باران و پیمان، زوج عاشقی هستند که چندسالی از شروع زندگی مشترک و عاشقانشون می گذره، اما بارداری ناخواسته باران و خطری که تهدیدش می کنه باعث می شه این زندگی دچار چالش هایی بشه که خوندنش خالی از لطف نیست…

خلاصه رمان : پیمان بارانی

لیوانی شربت آلبالو جلوم گذاشت و با لبخندی که درست به زیبایی چشماش بود روی راحتی نشست و نگاه من دستش و دنبال کرد که روی شکمش فقل شد: خیلی خوشحال شدم از دیدنت، تو این روزا کم تر میرم بیرون و خیلی حوصلم سر میره. لبخندم و کش دادم، به نظرم زن های حامله به شکل عجیبی زیبا بودند: هر روز خوشگل تر می شی! ابروهاش بالا پرید و بامزه به ظاهرش خیره شد: کجام خوشگل شده؟ پر از پفم… طفلی آتردین هربار نگاهم می کنه دلم براش می سوزه…. اخم ریز و صد البته مصنوعی ای کردم:همینش قشنگه، منم سر آرسین خیلی پف داشتم و چقدر لذت می بردم از اوضاعم،

همه ی اینا یعنی نزدیک شدن تو به لمس حس مادر شدن… لبخندی زد خب البته که همین طوره، شربتت و بخور گرم شد. جرعه ای از شربت خنک و نوشیدم و بعد لیوان و دور انگشتام چرخوندم، صدای مانیا نذاشت زیاد توی فکر بمونم -فکرت درگیر چیزیه؟ لبام و روی هم فشردم، خب ما از هم چیز مخفی ای نداشتیم، رفاقتمون عمر طولانی ای نداشت اما کیفیتش بالا بود. -یکم درگیر پیمانم، این روزا کاراش سنگین شده و خستست خم شد و یک سیب توی پیش دستی مقابلش گذاشت و مشغول پوست گرفتنش شد: همسرت انقدر توانا هست که همه ی این کارا به بهترین نحو حل کنه و نزاره آب تو دلت

تکون بخوره، نگران نباش! از این که همه پیمان و در این حد توانا و کاردان می دونستند لذت می بردم، انگار کوهی که بهش تکیه می کردم برافراشته تر و بلند تر میشد: درسته، تاریخی واسه زایمانت مشخص نشده؟ نفس عمیقی کشید و یک تکه سبب سر چاقو زد و به طرفم دراز کرد: چرا، اواخر ماه دیگه… و خب من کمی اضطراب دارم. سیب و گرفتم و با لذت گازی ازش زدم: واسه ی چی؟ شونه بالا انداخت، این حالتش شدیدا طنازانه بود، موهای طلاییش و عقب فرستاد. -ترس از زایمان و اتفاقات بعدش، حس می کنم واقعا برای مادر شدن من زود بود. خندم گرفت بیش تر از دست آتردین، حتم نداشتم…

خلاصه کتاب
باران و پیمان، زوج عاشقی هستند که چندسالی از شروع زندگی مشترک و عاشقانشون می گذره، اما بارداری ناخواسته باران و خطری که تهدیدش می کنه باعث می شه این زندگی دچار چالش هایی بشه که خوندنش خالی از لطف نیست...
خرید کتاب
تماس بگیرید
https://romankhaan.ir/?p=9726
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • پروان
    9 آذر -622 | 00:00

    می‌تونید برای من سایتی بگید که بتونم باهاش رمانهای ایرانی رو دانلود کنم؟

  • پیراسته
    9 آذر -622 | 00:00

    به نظر شما فرق بین یه کتاب الکترونیکی و رمان چیه؟

  • بهنوش
    9 آذر -622 | 00:00

    اوهوم، دوستان، یه رمان جدید پیدا کردم که حتماً دنبالش برین.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!