توضیحات
رمان عشق و مردانگی درباره دختری است که قربانی شده ی دست افکار پوچ است. مردی که پدر نیست ولی پدرانه خرج می کند در حقش و پدری که پدریش را فدای خودخواهیش کرده…
نام این اثر: رمان عشق و مردانگی
نگارنده: عطیه شکری
سبک: عاشقانه، اجتماعی
قسمتی از رمان عشق و مردانگی
خیز برداشت سمتم که با یه حرکت به طرف در یورش بردم و فرار کردم .وگرنه این مثله خون آشاما تیکه تیکه ام می کرد. از آسانسور خودم و رسوندم به طبقه ی همکف و از شرکت بیرون زدم. یه لبخند خبیث روی لبام نقش بست. نمی تونست از پله ها بیاد پایین چون تحرک زیاد براش خوب نبود. پس رسیدنش به گرد پای من به صفر می رسید. اینم از مزایای داشتن یه دوست مریضه دیگه!
ولی از یه طرفی هم دلم براش خیلی سوخت. عمو بهرام همین یه بچه رو داره و خیلی سخته بفهمه که همین یه دونه هم ناراحتی قلبی داره. عمو بهرام بابای تارا وکیل خانوادگی ما هستش و یه جورایی دوست صمیمی بابام و خونه هامون هم در کنار هم قرار داره.
بخاطره همین بهترین دوستی که دارم همین تارای مشنگه که از بچگی همبازی من و تینا آبجیم بوده. دست از فکر کردن برداشتم و وارد رستوران سر خیابون که با شرکت فاصله ی چندانی نداشت شدم و روی یکی از صندلی نشستم. بعد از یه مدت نچندان کوتاهی تارا هم اومد و روبه روم نشست.