رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان کات
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی
  • نویسنده: اکرم حسین زاده
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 1007

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان کات از اکرم حسین زاده با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

دخترک تلاش نمی‌کرد، زور نمی‌زد. محو بود، برای هر درسی پایه بود. جریانی که از میان قلبش سرچشمه گرفته و خود را تا تک‌تک اعضا می‌رساند، بی‌نظیر بود. در مقابل حرفش هیچ نگفت. دلش پایان یافتن این سانس را نمی‌خواست؛ صحنه که به آخر نرسیده بود. نباید کات می‌خورد، نباید! مگر اینجا آغاز بازی نبود…

خلاصه رمان : کات

پله ها را تک تک و بی میل پایین رفت. صدای بچه ها از پشت در هم به گوشش می رسید. توقف کوتاهی کرد. نگاهش بار دیگر به سمت پله ها برگشت، تمایلش به بالا رفتن بیشتر از پیش رفتن بود. با همان لب های بسته دندان هایش را از هم فاصله داد. دو نفس عمیق کشید. چشمانش را خمارگونه نگه داشت و در را باز کرد. سمن کوچولوی چهار ساله در حالیکه توپی را به سینه اش فشرده بود، همراه با جیغ فرار می کرد که بادیدن او ایستاد. موهای خرگوشی اش چهره شیطانی به او داده بود.

سام هفت ساله هم به دنبال او بود و می خواست توپ را از چنگش بیرون بکشد که با دیدن فرد تازه وارد توقف کرد. سمن به طرف سام رفته، به او تکیه داد. نداشتن توپ بهتر از دعوای او بود. دختر بدون تغییر در چهره به سمت سالن راه افتاد. با ورودش بدون اینکه کل اعضای دور میز را از نظر بگذراند، سلام کوتاهی داد و روی صندلی نشست. از صدر میز مخاطب داده شد: – سلام دخترم، خوبی؟ نگاهش را بالا آورد و عمیق و طولانی نگاهش کرد. وقتی به اندازه کافی سکوتش جا افتاد،

خونسرد گفت: – لازم نبود، منتظرم باشید. غر زیر لبی خانم خانه آنقدری زیر لب نبود که به گوش نرسد: – اینم از تشکرش! لبش کشیده شد. قفسه سینه اش به خنده کوتاهی تیک خورد. نگاهش از خانم به مرد صدر نشین حرکت کرد. لحنش به صورت نمایشی کشیده شد: – عموی گرانقدر بسیار بسیار ممنونم که هر شب وادارم می کنید این سه طبقه رو پایین بیام و نمایش زیبای خانواده مهبد را به تماشا بشینم. این محفل حقیقتا برام دلچسب، زیبا و شور انگیزه … و دستش را مقابل صورتش آورد و….

خلاصه کتاب
دخترک تلاش نمی‌کرد، زور نمی‌زد. محو بود، برای هر درسی پایه بود. جریانی که از میان قلبش سرچشمه گرفته و خود را تا تک‌تک اعضا می‌رساند، بی‌نظیر بود. در مقابل حرفش هیچ نگفت. دلش پایان یافتن این سانس را نمی‌خواست؛ صحنه که به آخر نرسیده بود. نباید کات می‌خورد، نباید! مگر اینجا آغاز بازی نبود...
خرید کتاب
25,400 تومان
https://romankhaan.ir/?p=6453
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • آرتین
    9 آذر -622 | 00:00

    رمان برای من هرگز خسته‌کننده نیست. تا به حال موفق شدم همه صفحات یه رمان رو تموم کنم.

  • بزرگمهر
    9 آذر -622 | 00:00

    رمان برای من هرگز خسته‌کننده نیست. تا به حال موفق شدم همه صفحات یه رمان رو تموم کنم.

  • باران
    9 آذر -622 | 00:00

    جلوی خوندن رمان داشتن الکل نکنید، به هیچ وجه به این افراد اعتماد نکنید که رویاپردازی های شما رو به خاطر بیاورند.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!