توضیحات
دانلود کتاب تغییر مسیر pdf اثر شریل سندبرگ بدون سانسور
نام کتاب: تغییر مسیر
نام نویسنده: شریل سندبرگ
ژانر اصلی رمان: روانشناسی
زبان رمان: فارسی
سال انتشار: فروردین 1404
تعداد صفحات : 191
معرفی کتاب تغییر مسیر
کتاب تغییر مسیر نوشتهی شریل سندبرگ، نجوایی الهامبخش برای زنانیست که میخواهند نقش پررنگتری در رهبری ایفا کنند و با جسارت در برابر جنسیتی بایستند. سندبرگ با تجربههای واقعی در دنیای کاری، از زنان میخواهد که صدای خود را بلند کنند، مسئولیتهای رهبری را بپذیرند و بین کار و زندگی شخصی ایجاد کنند. با مهمسازی، حمایت از مخالفت ها و شبکههای اجتماعی در برابر مخالفتهای جنسیتی اشاره میکند و پیامی کتابش را چنین خلاصه میکند: با اعتماد به نفس و همدلی، زنان میتوانند سقفها را بشکنند و به موفقیتهایی که فراتر از انتظار دستبند هستند.
خلاصه کتاب تغییر مسیر
اگر چیزی به اسم ترس وجود نداشته باشد چه کارهایی را انجام خواهید داد؟ مادربزرگ من، روزالیند اینهورن ، دقیقاً پنجاه و دو سال قبل از تولدم، در ۲۸ آگوست ۱۹۱۷، متولد شد، مانند بسیاری از خانواده های فقیر یهودی در اطراف شهر نیویورک او هم در آپارتمانی کوچک و شلوغ در نزدیکی خویشاوندانش زندگی میکرد والدین عمه ها و عموهای او پسر عموها و پسردایی های او را به اسم خودشان صدا میزدند؛ ولی به او و خواهرش «دخترک» می گفتند. مادربزرگم در دوران رکود اقتصادی برای کمک به خانواده ترک تحصیل کرد و با گلدوزی روی لباس که مادرش آنها را با سود کمی به فروش میرساند کمک خرجی برای خانواده اش بود. در جامعه آن زمان کسی انتظار نداشت.
که پسران تحصیلات خود را رها کنند؛ زیرا تحصیلات هر پسری به منزلهٔ امید خانواده برای بالارفتن از نردبان اجتماعی و اقتصادی به شمار میرفت با این حال سواد دختران از نظر اقتصادی اهمیت کمتری داشت؛ زیرا آنها در درآمدزایی خانواده هیچ نقشی نداشتند و از نظر فرهنگی نیز از پسرها انتظار می رفت که تورات بخوانند؛ در حالی که انتظار جامعه از دختران «خانه داری» بود. خوشبختانه مادربزرگ من به اصرار یکی از معلمان محلی خود توانست به مدرسه برگردد و به این ترتیب او نه تنها مدرسه را به پایان رساند؛ بلکه از کالج یو سی برکلی ۱۰ هم فارغ التحصیل شد. آن «دخترک» بعد از به پایان رساندن تحصیلات کالج به فروش لوازم التحریر و کتاب در خیابان پنجم دیوید مشغول شد.
هنگامی که برای ازدواج با پدربزرگم شغل خود را ترک کرد، صاحب کتاب فروشی برای پرکردن جای او به چهار نفر نیاز پیدا کرد. سال ها بعد، هنگامی که کسب و کار پدر بزرگ افت کرد مادربزرگم برای نجات خانواده خود از این بحران اقتصادی گام های دشواری برداشت. بعد از مدتی تشخیص داده شد که به سرطان سینه مبتلا شده است؛ با این حال او باز هم به مبارزه با آن پرداخت و سپس با فروش ساعت های دست دوم در صندوق عقب ماشینش هزینه درمان خود را به کلینیک پرداخت کرد. آن دخترک در نهایت سودی به دست آورد که حسادت هر شخصی را بر می انگیخت. تا به حال شخصی را با انرژی و اراده مادر بزرگم در عمرم ندیدم هنگامی که وارن بافت درباره رقابت با نیمی از جمعیت صحبت میکند.
من به این فکر میکنم که اگر مادربزرگم نیم قرن دیرتر به دنیا می آمد می توانست زندگی بهتر و متفاوت تری داشته باشد.
هنگامی که مادربزرگم فرزندان خود – مادرم و دو برادرش – را داشت بر تحصیلات همه آنها اصرار می کرد. مادرم به دانشگاه پنسیلوانیا رفت که کلاس های آن مخصوص دختران بودند. او بلافاصله بعد از فارغ التحصیلی در سال ۱۹۶۵ در رشته ادبیات فرانسه به بررسی وضعیت بازار کار آن زمان پرداخت در آن زمان تنها دو گزینه شغلی برای زنان وجود داشت تدریس و پرستاری او تدریس را انتخاب کرد. سپس وارد مقطع دکترا شد ازدواج کرد و هنگامی که مرا باردار شد از کار خود دست کشید. در آن زمان کمک مالی زنان برای حمایت از خانواده ضعفی برای مرد به شمار می رفت.

































































