توضیحات
موضوع رمان در خلوت یک گرگ درباره رئیس مجموعهی مشهور آژند است. مرد مرموزی که جز نام، هیچ کس چیز دیگری از او نمیداند. به علت مبتلا بودن یه یک بیماری روانی، قلمروئی جدا و مستقل از آدمها دارد و به تنهایی حکمرانی میکند. کسی مجوز ورود به خلوتش را ندارد تا وقتی که…
نام این اثر: رمان در خلوت یک گرگ
نگارنده: فاطمه لطفی
سبک: عاشقانه، اجتماعی، معمایی
قسمتی از رمان در خلوت یک گرگ
نگاه دلخورم را از در و دیوار سبزرنگ گرفتم و سعی کردم به هیاهویی که بقیه راه انداخته بودند توجه نکنم. به سختی آزرده بودم! از خود احمق و نادانم آزرده بودم که با ندانم کاری پایم را به اینجا باز کرده ام. خودم هیچ، حتی مجبور شدم با شرمندگی و تاسف با آقاجانم تماس بگیرم و بگویم به دنبالم بیاید. او با نگرانی پرسیده بود کجایم و من از شرم لبهایم را روی هم فشرده و زمزمه کرده
بودم:
_کلانتری!
همین…و او بی هیچ حرف دیگری گفته بود زود خودش را می رساند. با پاشنه ی پا روی سرامیک های سفید اما چرک برداشته ی اتاق ضرب گرفتم. میان لعن و نفرین های تو دلی ام حواسم پرت صدای مژگان شد که میخواست با سلیطه بازی خودش را تبرئه کند…
– اصلا شما به چه حقی میخوای یه دختر جوون رو شب اینجا نگه داری؟ مگه دزد as گرفتید؟ یه مهمونی ساده که جرم نیست!
سرگرد بود یا سروان نمی دانستم، اما همان مرد سن و سال داری که با یونیفرم مخصوص پشت میز نشسته بود، با اخم
های درهم و کنایه گفت: یه مهمونی ساده؟ دخترجون تو روت میشه اینو به من بگی؟