رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان تموم شهر خوابیدن
  • ژانر: #عاشقانه #معمایی
  • نویسنده: شقایق لامعی
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 1460

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان تموم شهر خوابیدن از شقایق لامعی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

درمانگر بیست و چهارساله ای به نام پرتو حقیقی که در مرکز توانبخشی ذهنی کودکان کار می‌کند، پس از مراجعه ی پدری جوان همراه با پسرچهارساله اش که به اوتیسم مبتلا است، درگیر شخصیت عجیب و پرخاشگر او می‌شود. کسری بهراد از نظر پرتو کتابی است قطور که به هیچ کدام از زبان های دنیا نوشته نشده، اما او قصد فهمیدنش را دارد. درگیر شدن با زندگی کسری با همه ی فراز و نشیب ها و مجهولاتش برای دخترک جذاب است تا جایی که او را به دوست داشتنی عجیب و غریب وامی دارد.

خلاصه رمان : تموم شهر خوابیدن

خسته و بی حوصله، خودم رو جا دادم روی تنها صندلی خالی تاکسی. البته که نمی شد به عنوان یه صندلی کامل به رسمیت شناختش؛ یه صندلی به اضافه ی کمی از دست و پای نفر کناری! به همون نفر کناری نگاه کردم؛ انقدری که وسیع نشسته بود، وسیع به نظر نمی رسید! بعد از سه بار تلاش، موفق به بستن در شدم وخودم
رو تکیه دادم به پنجره ،تا رسما تو بغل مسافر کناری نباشم! زشت بود اگه می گفتم”لطفا دست و پاتون رو تو محدوده ی مربوط به خودتون قرار بدین؟”

مسلما اگه فریاد هم می زدم نمی شنید، چه برسه به گفتن ساده ،با تن صدای روتین! ترانه ای که گوش می کرد، مرز های هندزفری تو گوشش رو شکسته بود و به راحتی کل فضای ماشین رو پوشش می داد. بی خیال سرم رو به پنجره تکیه دادم و سعی کردم از صدای موسیقی اجباری که با خش خش بدی همراه بود لذت ببرم! خیره شدم به انبوه ماشین های رو به رو؛ ترافیک، جزء لاینفک تهران همیشه شلوغ! کلافه شدم. نمی فهمیدم چرا این آهنگ لعنتی عوض نمی شه!

خواننده چه لذتی می برد از تکرار صدباره ی جمله ی “تو من و نخواستی”؟ شنونده چه لذتی می برد؟ درگیر همین افکار همیشگی بودم که تلفنم زنگ خورد و شماره ی خونه روی صفحه افتاد! جواب دادم و گفتم : -جانم مامان؟ می دونستم می خواد بگه” داریم شام می خوریم، کجا موندی پس؟ ” – سلام می خواهیم شام … قبل از این که جمله ی همیشگیش تو دستگاه پخش شه، گفتم: -تو ترافیک موندم! صداش دقیق شد: -چرا انقدر آروم صحبت می کنی؟ کلافه گفتم: -تو تاکسی ام. می تونستم صورتِ متعجبش رو تصور کنم…

خلاصه کتاب
درمانگر بيست و چهارساله ای به نام پرتو حقيقی كه در مركز توانبخشی ذهنی كودكان كار می‌كند، پس از مراجعه ی پدری جوان همراه با پسرچهارساله اش كه به اوتيسم مبتلا است، درگير شخصيت عجيب و پرخاشگر او می‌شود. كسری بهراد از نظر پرتو كتابی است قطور كه به هيچ كدام از زبان های دنيا نوشته نشده، اما او قصد فهميدنش را دارد. درگير شدن با زندگي كسری با همه ی فراز و نشيب ها و مجهولاتش براي دخترک جذاب است تا جايی كه او را به دوست داشتنی عجيب و غريب وامی دارد.
https://romankhaan.ir/?p=5320
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • پدرام
    9 آذر -622 | 00:00

    خوندن یه رمان، تغییر نگرش آدم به دنیا رو همراه داره.

  • پدرام
    9 آذر -622 | 00:00

    آیا می‌توانم رمان خالص را به فرمت کتاب الکترونیکی تبدیل کنم؟

  • تهماسب
    9 آذر -622 | 00:00

    دوست دارم هربار که رمانی مطالعه میکنم به یه دنیای جدید سفر کنم و شخصیت‌هایی رو بشناسم که قبلا هیچ‌کدومو ندیده بودم.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!