توضیحات
رمان سفیر عشق در مورد دختری است که از حیا و نجابت چیزی کم ندارد. او درگیر حسی عجیب و در عین حال شیرین و پاک می شود. زنی که با شهادت همسرش بیوه می شود و از ازدواج فراری می شود تا زمانی که برادری با شور و شوق از پاریس بر می گردد تا باقی زندگی اش را کنار خانواده اش و البته همسر برادرش بگذراند! پسری که به دور از غرور و تکبر و خود بینی، صاف و ساده است و صادقانه و پاک عاشق می شود و عاشقی می کند.
اسم رمان: سفیر عشق
نویسنده این اثر: نجمه محمودی
ژانر رمان: عاشقانه
گوشه ای از رمان سفیر عشق
نمی توانستم از خدا گلایه کنم. همیشه می گوییم هر کار خدا یک حکمتی دارد. حکمت بی پدر شدن این بچه، حکمت بی سایه ی سر شدن مروارید و حکمت بی او شدن من چیست؟ حکمت بی برادر شدن من چیست؟ خدایا از حرفی که می خواهم بگویم خجالت دارم.
یعنی دنیایت برای دونفر آدم جا نداشت؟ دنیایت چشم دیدن خوشبختی مروارید را نداشت؟ دنیایت چشم دیدن خوشبختی مرا هم نداشت؟ شاید من خیلی وقیح شده ام اما از شدت درد و دلتنگی قلبم درد می کند و هر آن انتظار دارم که دیگر نتپد، نزند و خونی در این رگها پمپاژ نکند.
انگار هر چه قدر حرف های تلنبار شده بر روی قلبم را به زبان می آوردم، دردشان و حجمشان کمتر که هیچ بیشتر و بیشتر می شد. شاید چون کسی نبود که حرف هایم را که غم از آنها چکه می کرد، بشنود و قدری بر روی زخم هایم التیام باشد.

































































