توضیحات
کارن نیک زاد در رمان بازیچه، یکی از معروف ترین و مشهور ترین خواننده های ایرانه؛ اما با هویت پنهان و گذشته ای تاریک! با یه برخورد تصادفی بعد از سال ها با عشق سابقه ش رو به رو میشه. شعله های کینه و نفرت تو وجودش رخنه میکنه و به فکر انتقام میوفته… انتقام از دختری که قلبش را سوزانده، و مسبب مرگ مادرش شده…
اسم رمان: رمان بازیچه
نویسنده این اثر: مهلا حامدی
ژانر رمان: عاشقانه، انتقامی
گوشه ای از داستان رمان بازیچه
رو به روی آینه قدی سلطنتی طلایی رنگ ایستاده بودم. به لباس عروس سپیدی که توی تنم می درخشید خیره شدم. تو یه کلمه بی نظیر بود. زیادی از حد پفی و عروسکی… دنباله اش لخت روی زمین جا خوش کرده بود. و قسمت بالا تنه اش طرح های نقره ای پیچیده و ظریفی کار شده بود.
طور ساده اش با نگین کاری خیلی ریز و کم رنگ به روح آمده بود. دستان کشیده و سفیدم با دستکش های سپید طوری تا کمی بالای آرنج پوشیده شده بود. موهای طلایی رنگم فرق وسط باز شده بود، و ساده و شیک از پشت سرم جمع و تاج کوچک و ظریفی که با نگین های ریز نقره ای رنگ تزئین شده بود روی سرم جا خوش کرده بود.
آرایشم لایت و نچرال بود. خط چشم مشکی ظریف که چشمان سبز جنگلی رنگم را بیشتر به رخ میکشید. سایه ی کرم و دودی رنگ، با رژ گونه ی هلویی و رژ زرشکی که زیبایی دو چندانی به آرایشم بخشیده بود. با لبخند زیبایی که امروز جزء جدا نشدنی از روی لبم بود، دوباره و دوباره داخل آینه به خودم خیره شدم.