توضیحات
ماهان در رمان بوی مه، پسر شیطون و بسیار هاتی که از قضا خلبان هم هست. اون توی تولد دوست صمیمیش، هواپیمای قلبش توی فرودگاه چشمای خواهر دوستش تبسم میشینه اما … یه مشکل اساسی که وجود داره تبسم حتی چشم دیدن ماهان رو هم نداره. از هر فرصتی برای اینکه سرشو زیر آب کنه استفاده میکنه باید دید که شیطنت و عشق ماهان برنده میشه یا بی اعصابی و نفرت تبسم…
اسم رمان: رمان بوی مه
نویسنده این اثر: راضیه عباسی
ژانر رمان: عاشقانه، کلکلی، طنز
گوشه ای از داستان دانلود رمان بوی مه
باران نم نم می بارید .قطرات درشت روی شیشه ماشین می نشست. هوای اسفند ماه آن هم با، باران که می بارید حسابی دلچسب بود. تبسم از شیشه هاب در حال حرکت با چراغ های روشن که در آخرین ماه سال بیشتر از همیشه در تکاپو بودند، نگاه می کرد. نیم حواسش پی آدم های پر از مشغله ی خیابان ها بود و نیم دیگر حواسش به آهنگ های در حال پخش و راننده کنار دستش.
نزدیک کافه که رسیدند، باربد اتومبیل را پارک کرد و هر دو با هم از اتومبیل پیاده شدند. تبسم به کافه روبرو نگاه کرد. کنار باربد ایستاد، دستش را دور بازویش حلقه کرد و گفت: چه هوای خوبیه امشب. چه کافه ی قشنگی! تا حالا اینجا نیومدم. باربد نگاهش کرد و لبخند زد.
تبسم خودش را بالا کشید و بی هوا بوسه محکمی روی صورت او کاشت و گفت: تولدت مبارک عزیز قلبم. باربد نگاهی در اطراف که از قضا حسابی هم شلوغ بود چرخاند و به تبسم چشم غره ای رفت و گفت: ما از خونه تا اینحا توی ماشین بودیم. نمی تونستی اونجا صورتم رو ببوسی و تولدم رو تبریک بگی؟ باید بذاری همینجا جلو مردم یادت بیفته؟
