رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان غنچه مشکی
  • ژانر: #عاشقانه #اجتماعی #طنز
  • نویسنده: صبا رستگار
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 271

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان غنچه مشکی از صبا رستگار با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان درمورد دختری از جنس سنگه؛ دختری که توی سیاهی اطرافش هرلحظه بیشتر فرو میره و هیچ تلاشی برای نجات خودش نمی‌کنه. شخصیتِ دیگه‌ی داستان، یه دختر مهربون و حساسه؛ دختری از جنس روشنایی، دختری که می‌خواد هرطوری که شده دوستش رو نجات بده؛ اما…

 

خلاصه رمان : غنچه مشکی

ماهور؛ به مانیتور نگاه می کردم و لبخند می زدم. لبخندم محو نبود، بلکه عمیق بود. عجیب قلبم تند می زد؛ عجیب آرامش داشتم. دکتر رو به من لبخندی زد و گفت: -خیلی خوبه. اونجوری که دکتر محمدپور راجع بهت گفته بود، انتظار همچین چیزی نداشتم. هم خودت و هم بچه، توی وضعیت خوبی هستین. لبخندم عمیق تر شد. خانم شمس از سرِ جاش بلند شد و رفت پشت میزش نشست. دستمالی رو روی شکمم کشیدم و اون مایع لزج رو پاک کردم. لباسم رو درست کردم و نشستم رویِ
صندلی رو به روی دکتر.

سرش رو از پرونده بلند کرد لبخندی زد و گفت: – بهتره هفته ی بعد دوباره بیای سونوگرافی. – باشه. یه کم پرونده رو چک کرد و چندتا چیزم اضافه کرد. – راستی عزیزم، چرا با همسرت نمیای؟ اونم باید در جریان کارها باشه. لبم رو تر کردم و با اخم ریزی گفتم: – نمی تونه. – اما… وسط حرفش پریدم و گفتم: -یه بار گفتم نمی تونه. دیگه چیزی نپرسین لطفاً. با دلخوری سکوت کرد. از بیمارستان که بیرون اومدم، با لبخند دستم رو روی شکمم گذاشتم و بهش نگاه کردم.

یهو خوردم به یه نفر با ترس یه دستم رو روی شکمم و دست دیگه ام رو بند لباسش کردم. با هیجان چشم هام رو باز کردم که دیدم یقه ی لباس مردونه ای داره توی دستم فشرده میشه. سرم رو بالا آوردم که با دیدن صورت کیان و برق خاکستری چشم هاش میخکوب شدم. دستش رو محکم دورم گرفته بود و قصد ول کردنم رو نداشت. تکونی به خودم دادم که دست هاش محکمتر دورم پیچید. چشم هام رو از سر بیچارگی روی هم فشردم. نگاهش بین چشم هام در رفت و آمد بود. خیلی جدی و خونسرد لب باز کرد…

خلاصه کتاب
داستان درمورد دختری از جنس سنگه؛ دختری که توی سیاهی اطرافش هرلحظه بیشتر فرو میره و هیچ تلاشی برای نجات خودش نمی‌کنه. شخصیتِ دیگه‌ی داستان، یه دختر مهربون و حساسه؛ دختری از جنس روشنایی، دختری که می‌خواد هرطوری که شده دوستش رو نجات بده؛ اما…
خرید کتاب
رایگان
https://romankhaan.ir/?p=4000
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • پیروز
    9 آذر -622 | 00:00

    البته که خوندن رمان بازگشتی به زندگی عادی نیست، اما خلاصه‌ای از واقعیت های زندگی چندان دور نیستن، نه؟

  • آرمان
    9 آذر -622 | 00:00

    خوندن رمان یک لذت بی‌نظیر برای منه، محلی برای دل‌به‌دل بودن با شخصیت‌های فوق‌العاده و پرشور، با دنیای آنان.

  • پرتو
    9 آذر -622 | 00:00

    خوندن این داستان فرصتی برای برداشتن درس‌هایی از ذهن و بافت‌های جدید از زبان و نگارش بود.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!