رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان عشق شبانه
  • ژانر: #عاشقانه #خارجی
  • نویسنده: Jordan Silver
  • ویراستار: رمان خوان

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان عشق شبانه از Jordan Silver با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

دوباره اتفاق افتاد. توی اتاق خوابم به خواب رفتم و داخل کمد لباس کوچکی که تبدیل به دفتر خونگیم کرده بودم بیدار شدم. ولی چطوری از اینجا سر در اوردم؟ دوباره؟ به بدن برهنه ام نگاه کردم و سرخ شدم. خوابگردم؟ اما چرا حالا که 25 سالمه و قبلا این کار رو اصلا نکردم؟

خلاصه رمان : عشق شبانه

گرت؛ حالا این چیه؟ تازه از تخت بیرون اومده بودم و اولین فنجان قهوه ام رو از کوزه ی قدیمی که از پدربزرگم به جا مونده بود، ریخته بودم که یه هووی خیلی غیر منتظره به سرم زد که به تخت برگردم. قید انجام دادن اون 101 کاری رو که ردیف کرده بودم امروز انجام بدم، بزنم. اولین باره که این اتفاق تا حالا افتاده، به خصوص در اوایل روز و فکرم به سمت اون رویایی که دیشب داشتم کشیده شد. یه چیز دیگه، به تازگی بعد بیدار شدن می تونم خواب هام رو با جزییات واضح به یاد بیارم.

چیزی که قبل از اومدن به اینجا قادر به انجامش نبودم. در واقع، از وقتی به شهری اومدم، که از وقتی پسر خیلی جوانی بودم نیومده بودم؛ تغییرات زیادی به وجود اومده. سالها پیش توی خانواده یه جور شکاف به وجود اومد که هیچ کدوم از طرفین نمی خواستند تسلیم بشند و اوضاع مستقیم به سمتی رفت که من حتی فراموش کردم پدربزرگی دارم. این تقریباً تا دو سال پیش بود که یه نامه از وکیلی که نماینده ی املاک پدر بزرگ بود به دستم رسید و فهمیدم که پیرمرد همه چیز رو برای من گذاشته.

به عنوان کسی که قبلا توی دنیای تجارت راه خودش رو باز کرده، احتیاجی به یه باد ناگهانی نداشتم. اما با گذشت زمان هنوز نمی دونستم که در مورد این محل و پولی که اینجا توی یه بانک سرمایه گذاری شده باید چکار بکنم. با این فکر که اون رو رهاش کنم یا بفروشم این اطراف پرسه میزدم. اما این قبل وقتی بود که یه بسته ی کوچیک از طریق پست اومد، یه نامه ی مرموز از پدربزرگ که گفته بود خونه رو نفروشم. توی نامه، توضیح داده بود که تمام این سال ها چطور مراقب من بوده…

خلاصه کتاب
دوباره اتفاق افتاد. توی اتاق خوابم به خواب رفتم و داخل کمد لباس کوچکی که تبدیل به دفتر خونگیم کرده بودم بیدار شدم. ولی چطوری از اینجا سر در اوردم؟ دوباره؟ به بدن برهنه ام نگاه کردم و سرخ شدم. خوابگردم؟ اما چرا حالا که 25 سالمه و قبلا این کار رو اصلا نکردم؟
خرید کتاب
رایگان
https://romankhaan.ir/?p=3906
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • امیدوار
    9 آذر -622 | 00:00

    یکی از چیزایی که من خوندن رمان‌ها رو دوست دارم، اینه که همه داستان‌ها از نگاه شخصیت های مختلف روایت شده و این درک ذهنی من رو از مسئله زیاد کرده.

  • باهنر
    9 آذر -622 | 00:00

    معتاد شدن به خوندن این رمان یعنی تله‌گرفتن شدن در دنیای داستانش و لذت بردن از اون.

  • آریا
    9 آذر -622 | 00:00

    من خودم از خوندن رمان های در سبک های مختلف مثل تاریخی، عاشقانه، جنایی، تخیلی و … لذت می‌برم.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!