توضیحات
رمان جانان در مورد دختری با همین نام است که در تصادفی در سن 17 سالگی به شدت مجروح می شه و صورتش را از دست می دهد. جانان مادر و برادرش را مقصر این اتفاق می داند. پزشک قانونی جسد سوخته دختری را به برادر بزرگ و مادرش می دهد و آنها فکر می کنند جانان را از دست داده اند در حالی که جانان با حسی از تنفر و خشم از آنها در بیمارستان، زنده است…
اسم رمان: رمان جانان
نویسنده این اثر: الهه آتش
ژانر رمان: عاشقانه
گوشه ای از داستان رمان جانان
میان هیاهوی جمع و رفت و آمد دختر دایی ها و دختر خاله ها و زن دایی ها و مادرش میان آشپزخانه و سالن پذیرایی، سفره به دست به سمت پذیرایی می رفت. با چشمانش در جستجوی کسی بود که بتواند به او کمک کند تا سفره یکبار مصرف پلاستیکی را بیندازد. با ورود حمید، پسره دایی بهروزش به داخل خانه، چشمانش برق زد و بلند صدایش کرد…حمید…
حمید که هوای شرجی و دم کرده شمال حسابی کلافه اش کرده بود، سرش را سمت او چرخاند. جانان به سرعت به حرف افتاد.
– بیا سفره رو بیندازیم.
– به یکی از دخترا بگو خب.
– اونا دارن ظرفای ناهار و آماده می کنن، سفره پهن کردن با منه. بیا دیگه. تو رو خدا. فقظ سرش و بگیر من بازش می کنم.
– جانه جانان تازه از بیرون اومدم، لامصب هوای بیرون هم آنقدر گرم و شرجیه که دم می کنی. جانه تو خیس آبم. یکی دیگه رو پیدا کن. و بلافاصله به سمت اطاقی رفت که این چند روزه محل استقرار و خواب شبانه پسرها بود. با دیدن برادرش لبخند پت و پحنی زد و خودش را برای او لوس کرد.