توضیحات
داستانهای رمان ج مثل جادو، شما را از یک داستان پلیسی سفت و سخت دربارهی شخصیتهای اشعار کودکانه به جمع آدمهایی میبرد که خوردن را دوست دارند، از شعری دربارهی این که اگر در افسانهی پریان گرفتار شدید چگونه رفتار کنید به داستانی دربارهی پسرکی که زیر پُلی به یک ترول بر میخورد و قول و قراری که با هم میگذارند. ج مثل جادوست. همهی حروف این خاصیت را دارند، اگر آنها را درست کنار هم قرار بدهید. با آنها میشود جادو کرد، رویا بافت، و کاش حتی بشود باعث تعجب شد…
اسم رمان: رمان ج مثل جادو
نویسنده این اثر: نیل گیمن
ژانر رمان: فانتزی
گوشه ای از داستان رمان ج مثل جادو
وقتی جوان بودم به کتاب های داستان کوتاه علاقه داشتم. انگار همین دیروز بود. داستان کوتاه را می توانستم در هر زمان – در هنگام صبحانه، بعد از نهار و یا حتی در قطار – از اول تا آخر بخوانم. اگر داستانی در سن و سال مناسبش بخوانی، هرگز کاملا آن را فراموش نخواهی کرد.
شاید نام مویسنده یا داستان را فراوش کنی، یا اتفاقاتی را که دقیقا درون داستان افتاده، اما اگر داستان تو را جذب کند با تو خواهد ماند و در ایی از ذهنت که شاید کمتر به آن سر بزنی، خانه خواهد کرد. ترس بیشتر در حافظه ات چنگ می اندازد. به خصوص اگر پشت گردنت عرق سردی بنشیند و هنگامی که داستان تمام می شود احساس کنی که کتاب را از ترس و اغتشاش ذهنت آرام آرام به صورتت نزدیک کرده ای، و خیلی آرام از خیالش بیرون بیایی.
آن برای همیشه در ذهن تو خواهد ماند. داستان یک اتاق پوشیده از حلزون، داستانی بود که من هنگامی که نه سالم بود خواندم. با خود فکر کردم که آنها حتما حلزون های خوراکی هستند و آنها به آرامی به سمت کسی می خزند تا آنها را بخورد. احساس مورموری را که هنگام خواندن این کتاب به من دست داد، هنوز هم به خاطر دارم.