توضیحات
داستان رمان عبور دشوار، درمورد دختری است که زندگی فقیرانه ای داره اما بعد یه سریع اتفاق زندگیش کلا زیر و رو میشه و این وسط از حقایقی با خبر میشه که هیچ وقت از دونستن اون ها خبر نداشته و حالا زندگی روی دیگه ای رو از خودش بهش نشون میده…
اسم رمان: رمان عبور دشوار
نویسنده این اثر: هدیه نصیرزاده
ژانر رمان: عاشقانه، پلیسی
گوشه ای از داستان رمان عبور دشوار
تو اتاق مشغول کاموا بافی بودم. مادرم وقتی بچه تر که بودم ویلچر نشین شد. بابام وقتی پونزده سالم بود فوت کرد و ما الان در فقر دستو پنجه نرم می کنیم و باید صورت خودمون رو با سیلی سرخ کنیم. سرنوشته دیگه، برای همه چیزای خوشایند رقم نمیزنه و زندگی ما هم جز همون زندگی های سخت و پز فراز و نشیبه..
مادرم تو کاموا بافی به من کمک میکنه. خیزه به دست های تاول زدم به این فکر میکردم که حدود چند ساعته که یه بند دارم میبافم.. مشتری کم دارم دیگه کی با وجوده دستگاه کاموا بافتی میاد دست بافت سفارش بده. وقتی بابام مرد خونمون رو از دست دادیم چون اجارش رو نداشتیم که بدیم.
خالم که یه پسر داره اسمش آرمان. با این که وضع مالی اونا هم اون موقع تعریفی نداشت و الان پسرش خرج خونه در میاره برامون یه خونه چهل متری که سوئیت محسوب میشه گرفت و ما توش زندگی می کنیم. اگه به لطف آرمان نبود الان معلوم نبود چی به سرمون اومده بود.