توضیحات
آرکان و کنان در رمان گلایول پژمرده، دو برادر ناتنی از خانواده مشهور و ثروتمند بی اوغلو هستند که از بچگی رابطه میان آنها به دلایلی خراب شده. با ورود دختری به اسم میا چلبی به زندگی آرکان، اتفاقات عجیبی می افتد و راز های قدیمی این خانواده فاش می شود.. چه کسانی قربانی این داستان می شوند؟! راز قدیمی چه بود و که باعث فاش راز قدیمی این خانواده میشود؟
اسم رمان: رمان گلایول پژمرده
نویسنده این اثر: پرنیا فاضلی
ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی
گوشه ای از داستان رمان گلایول پژمرده
روی نیمکت پارک نشسته بودم، گوشی رو از توی جیب شلوارم درآوردم و به ساعت نگاه کردم؛ یازده و بیست دقیقه ی شب. شاید مسخره باشه که اینموقع شب توی پارک هستم اما سر موضوع های همیشگی، با مادرم دعوام شد. من، میا چلبی که تازه دو روز وارد بیست و شیشمین سال زندگیم شدم، از دست مادرم و حرفهاش دیوونه شده بودم.
اینکه یکی هر روز توی روت نگاه کنه و بگه ازدواج کن، واقعا عذاب آوره. ولی امروز دیگه طاقت نیاوردم و با مامانم دعوا افتادم، از اینکه هر روز با همسایه ها جمع میشد و سعی میکرد یه کیس خوب برای من پیدا کنه، خیلی خسته شده بودم. صدای زنگ گوشی، من رو از افکار پوچم بیرون کشید.
نگاهی به اسم روی صفحه انداختم، نادیا بود.
– جانم نادیا بگو؟
– میای دیوونه این موقع شب کجا گذاشتی رفتی؟ مادرت داره گریه میکنه! عدد
– منتظر من نباشید، امشب خونه نمیام و میرم هتل.
– یعنی چی میرم هتل؟ زده به سرت؟ پاشو گمشو بیا خونه!
– تا وقتی مامان این رفتارهای مسخره رو تموم نکنه؛ من پام رو توی اون خونه نمیذارم، بای.