توضیحات
پدر بیتا در رمان نیش و نوش، از غم رسوایی همسرش سخت بیمار می شود و زیر فشار این مصیبت جانش را از دست میدهد. او تنها بدهی های فراوانش را برای فرزندانش به ارث گذاشت. رضا پسر بزرگ خانواده با اداره ی کارگاه پدرش، شروع به پرداختن قرض های او می کند. بیتا از برادرش می خواهد به او اجازه کار کردن بدهد تا او نیز بتواند قسمتی از بار زندگی را به دوش بکشد. اما ..
اسم رمان: رمان نیش و نوش
نویسنده این اثر: رضوان جوزانی
ژانر رمان: عاشقانه
گوشه ای از داستان رمان نیش و نوش
بیتا با قدم های خسته، اما پر شتاب پا به کوچه خلوت و قدیمی شان گذاشت. در دلش آشوبی غریب بر پا بود. کیسه پلاستیکی داروهای پدرش در دستش عرق کرده بود و او عجله داشت که هر چه زودتر آنها را به پدرش برساند که از صبح حالش بدتر شده بود.
با دیدن آن مرد در جا میخکوب شد. باز هم آنجا بود. مثل دفعه های پیش که او را دیده بود. همان جای همیشگی، داخل ماشین نشسته بود و خانه شان را می پایید. بیتا همیشه از دیدن مرد دچار وحشت می شد. چهره خشن او با آن چشمان وقیح و زشتش بیتا را دچار چندش میکرد. نه جلو می آمد و حرفش را می زد و نه پی کارش می رفت.
بیتا حدس می زد مرد با آن چشمان پر مکر و سبیل های بدقواره و چهره رعب آور برای ماموریتی هولناک به این کوچه آمده و در پی صیدی است. ندایی درونی به او می گفت مرد او را می شناسد و بی جهت نیست که خانه آنها را زیر نظر دارد. بیتا از زیر نگاه چندش آور مرد گذشت و کلید به در انداخت و وارد خانه شد.