توضیحات
رمان سفیر عشق داستان دختری است که از حیا و نجابت چیزی کم ندارد؛ اما او درگیر حسی عجیب و در عین حال شیرین و پاک می شود. زنی که با شهادت همسرش بیوه می شود واز ازدواج فراری می شود تا زمانی که… برادری با شور و شوق از پاریس بر می گردد تا باقی زندگی اش را کنار خانواده اش و البته همسر برادرش بگذراند! پسری که به دور از غرور و تکبر و خود بینی، صاف و ساده است و صادقانه و پاک عاشق می شود و عاشقی می کند.
اسم رمان: رمان سفیر عشق
نویسنده این اثر: نجمه محمودی
ژانر رمان: عاشقانه
گوشه ای از داستان رمان سفیر عشق
ساعت از نیمه شب گذشته و او هنوز مقابل قبله بر روی سجاده نشسته بود و سخت با خدا عاشقی می کرد. چه زمانی بهتر از نیمه شب که همه در خواب به سر می برند، برای عاشقی کردن با خدا بدون هیچ مزاحمی است؟ خدای او از جنس محبت بود؛ از جنس پاکی، لطافت و عشق… همه ی این صفت ها در وجود خدایش بود. صفاتی که در هیچ یک از بندگانش به غیر از معصومین به طور کامل وجود نداشت.
آیا می توانست از این خدای بی عیب و نقص اش دل بکند و به بندگان آلوده از گناهش دل ببندد؟ نه هرگز! با شنیدن صدای اذان صبح یکه خورد و با خود فکر کرد که مگر چند ساعت است که در حال زمزمه کردن عاشقانه هایش با خدایش است؟ دستانش را که برای دعا بالا برده بود، پایین آورد و صلواتی زیر لب زمزمه کرد. با الله اکبری از جا بلند شد و نمازش را شروع کرد.
صدای مردانه و بم اش که حمد و سوره را می خواند؛ در فضای ساکت تاریک اتاق می پیچد و نوای زیبایی را ایجاد می کرد. بعد از اتمام نوازش سجاده اش را جمع کرد و بر روی عسلی کنار تختش گذاشت. دیگر چشمانش از فرط بی خوابی از هم باز نمی شدند. به عادت هر شب اش سوره ی تکاثر را زیر لب زمزمه کرد و در خوابی عمیق غرق شد.