توضیحات
رمان رویا فروشی دالرگات درباره شهری اسرارآمیز است. در این شهر مرموز، فروشگاه کوچک عجیب و غریبی وجود دارد که در آن انواع رویاها به فروش می رسد. فروشگاه مشتری های فراوانی دارد و روز و شب، بازدیدکنندگان انسان و حتی جانوران زیادی از سرتاسر جهان، خوابآلود با لباسخوابهای خود به این فروشگاه سر می زنند و و برای خرید آخرین ماجراجویی خود صف میکشند…
اسم رمان: رمان رویا فروشی دالرگات
نویسنده این اثر: لی می یه
ژانر رمان: فانتزی، رئالیسم
گوشه ای از داستان رمان رویا فروشی دالرگات
پنی با موهای کوتاه پف کرده و پیراهن راحتی، در طبقه دوم کافه محبوبش نشسته است. امروز صبح، باخبر شده بود که درخواست کارش اولین مرحله را با موفقیت پشت سر گذاشته، و هفته دیگر باید برای مصاحبه حضوری به رویافروشی دالرگات می رفت. او مستقیم به یک کتابفروشی رفته بود تا کتاب های مصاحبه شغلی، که همه چیز از دستورالعمل ها گرفته تا سوالات احتمالی مصاحبه را پوشش می دادند، بخرد و دیگر در حالت آمادگی کامل بسر می برد.
اما مدتی است که چیزی او را آزار می دهد. مردی که پشت میز مجاور او نشسته و چای می نوشد، با پایش ضرب گرفته و جوراب های رنگارنگش را به هر ضربه به نمایش می گذارد و حواس پنی را پرت می کند. مرد یک ربد و شامبر ضخیم به تن دارد و با چشمان بسته، چایش را مزه مزه می کند.
هر بار او چایش را فوت می کند، رایحه جنگلی تازه راهش را به میز پنی باز می کند. حتما یک دمنوش گیاهی مخصوص می نوشد که برای رفع خستگی مفید است. «هووممم… خیلی خوبه. گرمه…بازم می خوام… چقدر میشه؟» او زیر لب حرف می زند، انگار که در خواب است، بعد دوباره با پایش ضرب می گیرد و لب هایش را می لیسد.