توضیحات
نارون در رمان کلاغ زاده، دختری است که بخاطر مرگ مرموز مادرش پا به روستای پدرش میگذارد. اما بعد از سالها در شب نامزدیاش با پسرعمویش، به کمک بیبیاش پا به فرار میگذارد و وارد تهران میشود. در این حین عشق کسی شکل میگیرد در وجودش که برایش تباهی به بار میآورد…
اسم رمان: رمان کلاغ زاده
نویسنده این اثر: نوشین سلمانوندی
ژانر رمان: عاشقانه
گوشه ای از داستان رمان کلاغ زاده
روزهایم خو گرفته اند به زوزه ی گرگ های بیابان؛ یا شاید هم ناله ی سگ های گرسنه در سوز زمستانی طاقت فرسا… کلاغ ها صدا می دهند و این یعنی رگه های مردن کسی در قوممان قرار است بپیچد و کفتارها نخستین حاضرانی هستند که لاشه ی جسمش را متلاشی می کنند! سینه ام از فشار اندوهی نداسنته نبض می گیرد و هر لحظه امکان تکه، تکه شدنش بیشتر می شود.
چشم می بندم و به صدای جیرجیرک های آوازخون کنار چادر گوش می سپارم. هماهنگ صدا می دهند و هر شب هم به تعدادشان افزوده تر می شود. شب پر از تکرار و بی قراری ست. پر از سیاهی و خاموشی است! آسمان روستایمان دیگر جایی برای حضور ستاره ها ندارد. شاید هم زیادی شلوغ و دست و پاگیر شده اند.
ناگهانی دلم پر می کشد برای آسمان شهر تهران و باغ آقا جانم! پلک می زنم و چهره ام را در آیینه ی چرک آلود بی بی سلطان برانداز می کنم. پرستوهای چشمانم سالیان درازی ست که خداحافظی کرده اند. یا بهتر است بگویم:
– آنها از حضور کلاغ های شوم بی رحم، ترسیده دست به خودکشی زده اند!