توضیحات
نهال و کیهان در رمان تلبیس، خیلی سنتی ازدواج می کنند. کیهان از نهال یک زن خانه دار می سازد و نهال زندگی را در این می بیند که کیهان را دوست داشته باشد. کم کم نهال متوجه خیلی چیزها می شود، معادلاتی که جوابی ندارند، سوالاتی که هیچ کس جرئت پرسیدن ندارد. خیانت رابطه شان را نابود میکند، حالا یک سوال می ماند، خائن اصلی کیست؟!
اسم رمان: رمان تلبیس
نویسنده این اثر: شادی جمالیان
ژانر رمان: عاشقانه
گوشه ای از داستان رمان تلبیس
تمام ذهنم پر از صدا می شود، سکوت خیابان خیس و باران خورده به ناگهان تمام می شود. نیمه شب است، نور کم سویی از چراغ های گوشه و کنار خیابان را روشن می کند؛ اما همه شان نامرئی می شوند. دستی مرا از این خیابان می کند، دستی ذهن مرا می گیرد و فشار می دهد. انگار تمام ناقوس های دنیا در گوشم زنگ میزند.
انگار کولی ها در وجودم جیغ می کشند، انگار خالی می شود، انگار یخ می زنم، انگار می میرم، نه! مرگ قطعا اینجوری نیست، من نمرده ام، من در هوایی نفس می کشم که مسمومم می کند. من زنده ام، من هنوز هستم و فقط دارم می بینم چطور زندگی ام نابود شده است.
تازه دارم می فهمم مقصر نبودم، تازه دارم می فهمم چرا کافی نبودم! چون من و او برای هم نبودیم، ما هر کدام قصه جدایی داشتیم و من یک عمر به تنهایی بار گناه را به دوش کشیدم. گناهی که گناه من نبود! من تمام لحظات مردم، من تمام روزها یخ زدم، من تمام مدت از خودم بیزار شدم و حالا….