رمان خوان
دانلود رمان
رمان بازی سرنوشت
  • حجم: 4.06 مگابایت
  • منبع تایپ: funysho.com

توضیحات

داستان رمان بازی سرنوشت اینگونه شروع می شود…بوی لاستیک اذیتم میکرد، اما نه اندازه ی تمام ساعت هایی که با بوی تعفن عرق مسافر بغل دستی ام کنار آمده بودم. وقتی از مهماندار خواستم به او بگوید در صورت امکان لباسش را عوض کند، راه حلش ادکلن تلخ و تندی بود که با بوی عرقش ترکیب وحشتناکی را ایجاد کرد. این سر درد قرار بود اندازه ی طول پروازم طولانی باشد.

نام این اثر: رمان بازی سرنوشت
نگارنده: صدای بی صدا
سبک: عاشقانه

قسمتی از رمان بازی سرنوشت

علت برگشتم به ایران را پرسیدند. هیچ وقت اینجا نبودم که حالا برگشته باشم. من آمده بودم، به جایی که اسمش وطن بود اما تا به حال ندیده بودم.  شالی که به سرم انداخته بودم سر خورد. برای من اهمیتی نداشت اما او تذکر داد و دوباره سوالش را پرسید، خسته بود. به نظر از من هم خسته تر بود.

_برنگشتم، بار اولی هست که اومدم ایران.
یک بار دیگه از بالای عینک نگاه کرد، بخاطر صدایم بود، این واکنش همیشه بود بامن. من شبیه آیدای واقعی نبودم، نه چشم های او را داشتم و نه رنگ موهایش را اما صدایم …
_دو رگه ای؟

دو رگه! بارها تکرارش کردم حتی وقتی رسپسونیست پاسپورتم را خواست، ناخودآگاه گفتم دورگه! می خواستی دقیق حساب و کتاب کنی دو رگه حساب نمیشدم. نهال می گفت رنگین کمانی آیدا می گفت دختر کیومرثی. من تعلقی به هیچ کدام حس نمی کردم…

خرید کتاب
40,000 تومان
https://romankhaan.ir/?p=29821
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!