توضیحات
داستان رمان از هوس تو، در مورد دختری به نام( حسنا) است که خانواده شو از دست میده و با خواهرش شب ها در پارک به سر می برند. حسنا برای پیدا کردن کار به همه جا میره تا اینکه با عرفان پسرک مرموز داستان آشنا میشه. عرفان وقتی متوجه یتیم بودن حسنا میشه و پیشنهاد صیغه میده اما حسنا قبول نمی کنه…
نام این اثر: رمان از هوس تو
نگارنده: ناشناس
سبک: عاشقانه، بزرگسال
قسمتی از رمان از هوس تو
به سیاهی شب زل می زنم. چی شد که من کارم به اینجا کشید. چه گناهی کردم که این بلا ها باید سرم میومد. در عرض سه ماه پدر و مادرمو از دست دادم و آواره خیابون شدم. من حسنا پناهی کسی که یه زمانی فکر و ذکرش قبولی تویه کنکور بود، الان باید دنبال کار باشه تا بتونه خرج خودشو خواهرشو در بیاره.
خواهری که تنها کسی هست که تو این دنیا واسش مونده. به یسنان که غرق در خواب گوشه ای از نیکمت پارک تو خودش مچاله شده نگاه می کنم. به سمتش میرم و محکم بغلش می کنم. تنش مثه بید بین دستام می لرزید و و من ناتوان تر از این بودم که کاری براش بکنم.
بغضم میگیره از بی کسیمون، آوارگی و ناتوانی خودم. ولی من قول دادم به پدر و مادرم… قول دادم که مواظب یسنا باشم. من باید کار پیدا می کردم از همین فردا. شده حتی کلفت بشم. حتی خودمو قربانی کنم اما یسنا باید تو آرامش و رفاه زندگی کنه. من سر قول و حرفام میمونم…