توضیحات
سازش برای من یک شروع بود و دریچه ای برای دیده شدن… خلق یه عاشقانه آرام در رمان ساز دلم. دغدغه های یک مادر. همسر…. درلحظه هات سخت زندگی ام. در اوج تنهایی سازش سرم رو گرم خودش کرد. و آنقدر در این عاشقانه آرام غرق خودم شدم که فراموش کردم چقدر تنهام…
نام این اثر: رمان ساز دلم
نگارنده: فاطمه زارعی
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان ساز دلم
نور مهتابی با خواب توی چشمهام در جدال بود. با صدای دعوای خسرو و مریم فاتحه ی خواب رو خوندم. پتو رو کنار زدم و از جام بلند شدم. رختخوابم رو جمع کردم و روی رختخواب های کنار هال گذاشتم. موهای طلایی رنگ رو شونه کردم. توی آیینه لبخندی به پوست روشن و چشم های طوسی و درشتم زدم. به آشپزخونه رفتم. توی استکان کمر باریک قدیمی چای ریختم.
رو به پنجره ایستادم و به حیاط چشم دوختم. خسرو سرش رو بین دستاش گرفته بود و کنار حوض نشسته بود. مریم و خسرو عاشق همدیگه بودن ولی مریم سازش بلد نبود. شاید هم حق داشت. زندگی توی یه خونه کوچک، با چهار همسایه که حیاط و در خروجی اش مشترک بود، سختی خودش رو داشت.
در واقع خونه ما طوری بود که انگار چهار خانواده توی یه خونه زندگی می کردن ولی طبقه پایین که کنار خونه ی مریم و خسرو بود، به تازگی خالی شده بود. مامان در حالی که نفس نفس می زد، وارد خونه شد:
– نهال، بیا اینا رو از من بگیر…دیگه نفس ندارم.