توضیحات
رمان سیاه نمایی درباره زندگی پسری به نام الوند است که حاصل یه رابطهی نامشروعه و چون همه اقوام پدرش بهش لقب حرومزاده دادن، سالهاست خانوادهشو ترک کرده و برای خودش یه زندگی عجیب و پرماجرا درست کرده. زندگی که پر از آدمهای جورواجور با شغل و سیاستهای کثیفه… توی کارهاش از یکی رقیبهای بزرگش ضربه میخوره و سعی میکنه برای تلافی کارش، به تک دختر اون شخص نزدیک بشه. دختری که از چند و چون کارهای باباش اطلاع داره و حاضره برای نجات جونش، حتی خودشو قربانی کنه…
نام این اثر: رمان سیاه نمایی
نگارنده: مریم پیروند
سبک: عاشقانه، درام، مافیایی
قسمتی از رمان سیاه نمایی
زل زده به تابلوی مقابلم، به سیگار پک زدم…اولین بار نیست که این اسم به چشمم میاد، ولی مثل همیشه باز هم پوزخند به لبم آورد…مدت هاست دارم با این اسم زندگی می کنم و هر بار این به ذهنم میرسه «نبات، قند، شیرینی». لبخند مسخره ای زدم و چشمام رو روی تابلو تاریک و تنگ کردم…
– وقتش رسیده…
– وقت چی؟
انگار فکرم رو به زبون آوردم که محسن یهویی تو چاه افکارم پرت شد…
– هیچی…
پرونده رو یکبار دیگه نگاه کردم و به اسم بالای صفحه و عکسش زل زدم…«نبات اسکندری»…خودکار رو برداشتم و چیزی که روی تابلوی مقابلم بود، کنار اسمش نوشتم (متخصص زنان و زایمان)
پوزخند تاریکی زدم و سر بالا گرفتم…اسمش با حروف های درشت کنارش، با درخشش طلایی بهم چشمک می زدن.
– پس یه خانم دکتر معروف شده…
محسن اوهومی گفت و خط نگاهم و دنبال کرد…
– جوون باباشه…براش خون می ریزه…