توضیحات
در رمان کمند مهر از فریده رهنما، قرار است سهیل با خواهر زاده دامادشان که یگانه نام دارد ازدواج کند. در شبی که قصد دیدار یگانه را دارد با دختری(نسترن) تصادف کرده و از ترس فرار میکند و بعد عذاب وجدان او را مجبور می کند تا به دنبال سر نخی از نسترن باشد. این در حالی است که یگانه از موضوع تصادف بی خبر است و رفتارهای سرد سهیل باعث ناراحتی های او شده و…
نام این اثر: رمان کمند مهر
نگارنده: فریده رهنما
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان کمند مهر
لحظه ها زندگی را می سازند و زندگی لحظه ها را. سهیل با همه ی توان و نیرو پای خود را به روی پدال گاز می فشرد تا از لحظه های سرد و یکنواخت گذشته بگذرد و به لحظات شاد و پرهیجان آینده نزدیک تر شود. در خیابان تاریک و خلوت دربند، رفت و آمد زیادی به چشم نمی خورد. بارش برف سنگینی که از شب گذشته آغاز شده و هنوز هم ادامه داشت، ساکنین آن محل را خانه نشین ساخته بود.
مغازه دارها که برای به موقع رسیدن به منزل شتاب داشتند، زودتر از حد معمول دست از کسب و کار کشیده و روانه ی خانه های خود شده بودند. لامپ اکثر تیر چراغ برق های خیابان یک دم میان یا سرخته بود و یا از روی عمد به دلیل صرفه جویی در مصرؾ برق، آنها را خاموس کرده بودند.
سپدی برف به روی سطح خیابان، در تضاد با تاریکی و سیاهی شب جلوه ی خاصی داشت و با درخشش خود چشم سیاه شب را کور می کرد. جاده زندگی سوهیل تا به آن روز صاف و بدون دست انداز بود. او تنها پسر اقای نصیر مهاجر به شمار می رفت که بعد از سه دختر، تولدش لبخند امید را به روی لبان ناامید پدر و مادر نشاند…
