توضیحات
در رمان فصل شکارچیان داستان دختری را می خوانیم که چهار سال پیش برادر سرگردش رو توی یه حادثه آتش سوزی بزرگ پاساژ از دست داده… دنبال انتقامه از یه دانشمند دیوونه… حالا دانشمندمون قراره پیروز میدون بشه یا دختر انتقامجوی قصه؟! کسی چه می دونه؟
نام این اثر: رمان فصل شکارچیان
نگارنده: عطیه شکری
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان فصل شکارچیان
– خب اگر سوال دیگه ای هست در خدمتم.
مرد جوان از انتهای سالن بار دیگر به چارت نقش بسته بر روی پرده نمایش نگاه عمیقی انداخت و موشکافانه پرسید: تا حالا روی انسان امتحانش کردید؟
با آرامش مخصوص به خودش، ریموت را کنار میکروفنش گذاشت و دست هایش را هایل بدنش کرد.
– هنوز به صورت قطع نمی تونم نظری بدم، اول صحبتام عرض کردم که این فقط یه طرح کلیه که برای پیش خرید گذاشتیم.
باز هم مرد جوان گفت: خب چه تضمینی داره که جواب بده وقتی آزمایش انسانی نداشته؟
لبخند مرموزی زد به تمام گستاخی های مرد خریدار. می دانست این مرد فقط یک واسطه است درست مانند خیلی از افراد حاضر در اتاق نیم تاریک کنفرانس. خوشش آمد از جسارتی که در نگاهش موج می زد و حتی تاریکی هم مانع از دید آن نمی شد.
لب های گوشتی و خوش فرمش را به میکروفن نزدیک کرد و زیرکانه گفت: من گفتم آزمایش انسانی نداشته؟
– همین که هیچ جای صحبتاتون اشاره ای ازش نبود خودش یه دلیله محکمه.
همهمه ی ریزی سالن را زیر و رو کرد. پسرک صدایش را کمی صاف کرد و دوباره ادامه داد: در حال حاضر داریم روی کنترل رفتارها کار می کنیم تا سلاح رو بشه کنترل کرد.