توضیحات
داستان رمان قلب شیفته، درباره ی دختر و پسری به اسم برمک و مستانه هستش که از کودکی با هم اشنا شدند و قصد ازدواج باهم رو دارن. اما در این بین پدر برمک مخالف ازدواج این دو هستش و می خواهد برمک با دختر دیگری ازدواج کند. برمک برای احترام به پدر ظاهرا با خواسته ی او موافقت می کند اما…
نام این اثر: رمان قلب شیفته
نگارنده: فریده رهنما
سبک: عاشقانه، قدیمی، ازدواج اجباری
قسمتی از رمان قلب شیفته
غم درست مانند هسته ای در وسط میوه خوشبختی مستانه پنهان بود تا با اولین گاز سختی آن را در زیر دندانهایش احساس کند. از کف حیاط خانه آتش برمی خواست. نور خورشید مستقیم به روی چهره راضیه و دختر بزرگش مستانه می تابید. طشت رختشویی درست در کنار باغچه ی کوچکشان که فقط دو بوته گل سرخ صفا بخش آن بود قرار داشت.
راضیه در آن پیراهن های چرک بچه ها را تا می توانست مشت و مال میداد و آب کف آلود سیاه آن را درون باغچه سرازیر می کرد. چادر را به کمر گره زده بود تا در موقع کار از روی سرش کنار نرود و از پشت پنجره های مشرف به حیاطشان چشم نامحرمی نگاه ناپاکی به سویش نیفکند.
با وجود اینکه در آستانه 54 سالگی چهره اش از کار و زحمت زیاد شکسته بود، اگر چین و چروکهای صورت او را اتو میزدند شادابی روزهای جوانی را باز می افت. لبهای قلوه ای و چشمان درشت سیاه در میان آن چین و چروکها غریب افتاده بودند و دور از آن به تنهایی جلوه ای از جوانی داشتند.
