توضیحات
در رمان باده لعل، راحیل دختری زیبا است که با وسوسه پسر عموی دورگه اش آدریان، برای ادامه تحصیل به خارج از کشور میره. راحیل پس از مدتها در دانشگاه عاشق پسری به نام لوکاس میشه، لوکاس و راحیل با وجود مخالفت های خانواده و طرد کردن دخترشون ازدواج میکنن. لوکاس به همسرش راحیل میگه بایسکشواله و با آدریان پسرعموی راحیل رابطه داره و از اون می خواد سه نفری با هم زندگی کنن. اما راحیل طلاق میگیره و از برزیل برمیگرده ایران که با عشق اولش آیت که رهاش کرده بود روبهرو میشه و این باز هم سر و کله آدریان پیدا میشه و…..
نام این اثر: رمان باده لعل
نگارنده: بهاره زعفرانی
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان باده لعل
سر انگشت سبابه ام را بر روی شیشه ی بخار گرفته ی اتاقم کشیدم. نقش یک قلبِ گریان گرفت؛ قلب ترک خورده ی من! از پشت آن قلبی که زار میزد، سایه ی مردی را دیدم. همان مردی که منتظر آمدنش بودم. دستم را بر روی نقش قلب گذاشتم و با دست دیگرم بخار شیشه را گرفتم… او نبود! دستم را از روی نقش قلب برداشتم.
حرارت کف دستم، حرارت درونم… قلبم را از بین برد. مرواریدهای اشک، قطره قطره از چشمهایم غلت خوردند و پایین ریختند. طعم شوری تلخی را بر روی لبهایم حس کردم؛ نحسی بی پایان مرد من، چرا به زندگی من و مردم آمدی؟ چرا آمدی و آتش بر پیکره ی خوشبختی ام انداختی؟
با صدای جیر جیر در قدیمی اتاق، از فکرش بیرون آمدم. خانم شمس وارد اتاقم شد و در را پشت سرش بست. عادت به دق الباب نداشت. با لبخند مادرانه و مهربانش به سمتم آمد و دستش را روی شانه ام گذاشت. متوجه اشکهایم شد، اما به روی خودش نیاورد؛ گویی او هم با گریه های گاه و بی گاه من خو گرفته بود.