توضیحات
داستان رمان چشمان سرد در مورد دختریه به نام یاس که از دوست پسرش ناخواسته باردار میشه و همین باعث میشه خانوادش بفهمن و اونو طرد کنن اما ….
نام این اثر: رمان چشمان سرد
نگارنده: فرشته
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان چشمان سرد
نمی خواستم ..خدایا می بینی؟…نمی خوام ..ولی بنده ات … همین بندهء مغرورت …داره زورم می کنه. دستم به سمت جورابهام رفت یه قطره اشک درست کنار پام رو موزائیک افتاد که در باز شد .. اینجا چه خبره ..؟ اونقدر خفت کشیده بودم که همون جور که خم بودم از درد تا شدم و صدای هق هقم اطاق رو گرفت . دستهام رو رو صورتم گذاشتم و زار زدم به بخت شومم…
صدای اهورا رو درست نمی شنیدم ولی معلوم بود که از دیدن پدرش اون هم تو این ساعت از روز تعجب کرده ..سلام حاجی شما کجا؟ اینجا کجا..
-علیک سلام ..اینجا چه خبره ..؟
صدای طعنه آمیز اهورا چنگ زد به اعصاب ناارومم…
– خانم دزدی کرده دارم دستش رو رو میکنم.
نفس حاج طه به قدری سنگین بود که حتی من هم میون هق هق هام صداش رو شنیدم ..
– لا الله الا الله ..مگه تو خدایی که داری آبروی یه آدم رو میبری ..؟
– حاجی مطمئنم کار خودشه ..
صدای نیمه بلند حاجی من رو هم ترسوند
-می شنوی چی میگم اهورا.؟ دارم میگم مگه خدایی که همه چی رو بدونی ..
ولی حاجی…
برو بیرون.. برو بیرون تا بیشتر از این گند بالا نیاوردی ..
اشکهام بی مهابا می ریخت بهم گفته بود دزد .. تهمت دست کجی زده بود…