توضیحات
(بدون سانسور) دانلود رمان پای مرام اثر سودا ترک پی دی اف PDF رایگان اندروید و ایفون
در محلهای قدیمی و در دل کوچههای پایین شهر، احمد، جوانی بیستساله و با غیرت، با مادر سختکوش و خواهر نوجوانش زندگی میکند. پدرش سالها پیش به خاطر پول، آنها را رها کرده و احمد با کار کردن در خواربار فروشی محله و زحمت روزانه، تلاش میکند تا زندگی را برای خانوادهاش بگذراند. هر روز با دوست سرخوش و بامرامش، شهاب، از دل محلههای اعیانی میگذرد، جایی که رؤیاها و حسرتها روی سرشان سنگینی میکند. اما شرایط، احمد را در دو راهی سختی قرار میدهد …
خلاصه رمان: پای مرام
سه روز از اون ماجرا گذشت و هنوز هم توی محل حرف دزد و ماجراهای اون روز سر زبون همه بود. هر بار که به یاد لحظهای میافتادم که روشنا باهام حرف زد، قلبم به تپش میافتاد. یه حس عجیبی که توصیفش برام سخت بود. تا اینکه یه روز بعد از ظهر، حاجی بهم اشاره کرد برم پیشش آروم گفت: احمد بیا یه لحظه کارت دارم. رفتم کنارش حاجی بدون مقدمه شروع کرد. -احمد راستش این چند روز خواب
و خوراک ندارم حالا دیگه میدونی ماجرای دزدی اون روز چطور باعث ترس حاج خانم و روشنا شده میخواستم ازت یه خواهش کنم البته اگر خودت قبول داری نمیخوام کسی هم چیزی بفهمه بیشتر از همه خود روشنا. با سر اشاره کردم که ادامه بده گفت: روشنا که میره مدرسه میخوام از دور مراقبش باشی یه وقت میترسم این بلاهای روزگار دوباره تکرار بشه خودم تنها نمیتونم تو حواست باشه احمد.
سرم رو تکون دادم گفتم: حاجی این حرفا چیه شما حق دارین به گردن من. پس قبول کردم از همون روز یه جور مامور مخفی شدم. هر روز صبح وقتی روشنا راهی مدرسه میشد بی صدا دنبالش راه میافتادم هیچ وقت از حد خودم فراتر نمیرفتم، فقط از دور حواسم بهش بود بعد بر میگشتم مغازه تا ظهر. اون چند روز همین طور که دورادور همراهیش میکردم بیشتر و بیشتر احساس عجیب تری نسبت بهش پیدا میکردم …