توضیحات
(بدون سانسور) دانلود رمان بازی اثر نگار قاف پی دی اف PDF رایگان اندروید و ایفون
-مامان؟ بچهها بازیم نمیدن… مادر جلوش زانو زد تا هم قدش شه. اشکهاش رو پاک کرد و با صورتی که انگار از جوانی پیر بود، گفت: کاش بزرگم که میشی بازیت ندن مامان …
خلاصه رمان: بازی
صفحههای کتاب رو الکی ورق زدم و روی تاپ خودم رو هل دادم. دوشش رو که توی باشگاه میگرفت. بعد اون باشگاه لعنتی کجا رفته بود که نه پیامی داده بود و نه رسیده بود؟ پاهام رو روی تاب جمع کردم و چهار زانو نشستم. ممکن بود ولم کنه؟ من زشت بودم؟ کمی به چپ مایل شدم تا زیر نور چراغ باشم صفحه گوشی رو روشن کردم و وارد دوربین شدم و به تصویر خودم خیره.
چشمهام بد نبود اگه مامان میذاشت از این پشم و پیل صورت خلاص شم، صورتمم بد نبود. کیا چند باری گفته بود لبهای خوشگلی دارم اما دماغم، یه قوز عجیبی داشت که حاصل وحشی بازی آیدین تو بچگی بود. پولدار نبودم که خوشگل باشم پولدارا همه خوشگلن، خوشگلم نباشن پول میدن و خوشگل میشن. همین باشگاه رفتن و هیکل ساختن کیا هم از پوله. پول نباشه کجا
هیکل بسازی؟ اصلا مگه وقت باشگاه رفتن هست؟ آیدینم میتونست بره باشگاه و به جای گونیهای گچ و سیمان دمبل بلند کنه ولی نمیشد! کجا بود کیا؟ اگه دور و برش دخترای بدون پشم و دماغهای عمل کرده و هیکلای خوب بود، چی؟ نفسم رو فوت کردم. گوشی رو پایین آوردم که با تاب بلندی که تاب خورد، جیغ خفهای کشیدم و درجا صدای کیا رو شنیدم: آروم جوجه منم …