دلنوشته دزیره yagami

دانلود رایگان دلنوشته دزیره اثر yagami (نویسنده اختصاصی رمان بوک) پی دی اف PDF رایگان اندروید و ایفون

بچرخ… من دستهایت را گرفته ام… زمین نمی خوری….بچرخ… صدای پاشنه های کفشت چه گوش نواز هستند. از میان تمام کسانی که می چرخند موهای تو زیباتر افشان می شوند… پس بچرخ، من هم مانند موهایت شناور می شوم. وقتی اولین بار دامنه ای پرچین به تن کردی یادم آمد. تو را به یاد آوردم دزیره خنده های شیرین و موهای بلندت شمشیری که شل در دستهایت می گرفتی. تو هم من را به یاد آوردی؟ رعیتی که به نجیب زاده اش قول رسیدن داده بود را، یادت می آید؟

خلاصه دلنوشته دزیره

می پرسی به چه نگاه می کنم… من شلوغ ترین تصویر دنیا را می بینم دزیره. من ابریشم موها و کهربای چشمهایت را می بینم. و من عسل لبهایت را می بینم. من باغ هلوییِ رنگِ گونه هایت را می بینم. کارامل پوستت را می بینم. من زیباترین شلوغیِ دنیا را برای تماشا کردن دارم.

قول دادم قطعای بنوازم به ظرافت چهره ات، به سرخی لبهایت، به گیراییِ چشمهایت، به نرمی موهایت، به لطافت تاج گلت. قول دادم هزاران دختر کوچک با آن قطعه باله برقصند. مانند پروانه های رنگی دور تن رز سفید. قول دادم مردم بیایند تماشا… تماشای نمایش دزیره. همیشه ساده به تن می کردی. همیشه معمولی به تن می کردی. بعضی لباس هایت را چند بار به تن می کردی ولی تکراری نبودند… تکراری نبودی… رازش در موهای موجداری بود که مانند یک جواهر سیاه سنجاق میشد روی شانه هایت.

گاهی وقتها با دیدن تو دزیره، یادم می رود پلک بزنم یا نفس بکشم! یادم می رود چطور دوباره زندگی کنم. گاهی وقت ها با دیدن تو نمی توانم باور کنم که واقعی باشم… مانند یک رؤیا می ماند… مانند یک خواب است. آنقدر قشنگ که می خواهم در آن غرق شوم. من خیابانی می شوم که در آن قدم می زنی. فنجانی می شوم که از آن شیرقهوه می نوشی.