توضیحات
(بدون سانسور) دانلود رمان بیخانمانتر از همیشه اثر معصومه خدایی (نبوا) (نویسنده انجمن رمانبوک) پی دی اف PDF رایگان اندروید و ایفون
اینجا بیخانمانتر از ما نیست. ما به اندک خندههایمان دل خوش کردهایم؛ نمیخواهیم بیشتر از این دنیای اطرافمان ما را در خود ببلعد. ما بیخانمانتر از آن هستیم؛ وقتی که اندک دلخوشیمان، شنیدن ناقوس مرگ در سراسر این جهان است. زمانی که ما میخندیم و دیگر هیچ کدام معنایی ندارد. میخندیم و بیباکتر از همیشه تاریخمان را به یاد میآوریم و خود را لابهلای منشورهای از دست رفتهیمان میگنجانیم. ما بیخانمانتر از همیشه هستیم …
خلاصه رمان : بیخانمانتر از همیشه
مگر این بیخانمانها هستند که فقط باید قالُش به پا کنند و لباسهای منزوی به تن کنند؟ این ما هستیم که بر قلبهایمان خرجین پاره ای پیچانده ایم و بر مغزمان قالشهایی از آهن به تن کرده ایم و بر شانه هایمان گناهان را همچو دلقی گران و سنگین آویخته ایم. این ما هستیم که خود را به آن راه زده ایم و اصلیتمان را از یاد برده ایم. ما چیزی جز بدبختهای بی خانمان نیستیم. شجاعت سالهاست که علیه مان قیام کرده و حال به راحتی ما را ترک کرده. ما هیچ چیز نیستیم؛ فقط آدم هایی هستیم که حتی مقابل شرارههای آتش، با سگ جانی تمام، همچون آتروپات می ایستیم و همهی ضربات را
به جان میخریم. صبر ما مثال زدنی نیست چون کسی ما را ندیده که بخواهد صبرمان را به ایوب دهد. ما فقط خودمان از تارهای سپید لابه لای گیسوان همچون شبمان آگاه هستیم. تارهایی که به محض مشاهدهی شان دست میبریم و بی سر و صدا آن تار مو را از ریشه بیرون میکشیم. ما بی خانمان تر از همیشه..هستیم. بال پرواز ما از همان ابتدا به برزخ دنیا ارمغانی بود. حتی به لاشهیمان هم رحم نکردند. از ما دیگر چیزی باقی نمانده؛ آنقدر خالی از پر هستیم که دیگر رد داده ایم. ما همان آوارگان گوشه نشین هستیم. حتی اگر مشکلات هم دلشان به رحم بیاید و به ما هجوم نیاورند از آسمان شده
سنگ هم برای ما خواهد بارید و یقهی مان را خواهد چسبید؛ ما دیگر آن آدمیان بی خانمان نیستیم. ما راهمان را هنوز پیدا نکردهایم شاید روزی با لباس سفید به پرواز در بیاییم و شاید اصلاً کارمان به پرواز نرسد. ما همان ابتدا سقوط خواهیم کرد. این جا دیگر کسی به سقوط و پروازمان کاری ندارد. ما آن قدر بی خانمان هستیم که با هر یک از دستورات دیگران به ساز او میرقصیم دیگر لالایی های شبانه نیستند که ما را به خواب ببرند. سگ لرزه ها و جان دادن مان برای حداقل یک ساعت خواب برای مان چون ترامادول است. ما همان آوارگان بی خانمان هستیم. ما حتی اگر قلممان هم تمام شود …
نشانی اصلی این پست در سایت رمان بوک به آدرس: رمان بیخانمانتر از همیشه