توضیحات
چیچک دختر درس خونی که بخاطر درسش می خواد بره فرانسه ادامه تحصیل بده خانوادش شرط می زارن که اگه با پسری که اونا در نظر گرفته اند ازدواج کنه…
(بدون سانسور) دانلود رمان چیچک از فاطمه بانو
چکیده رمان چیچک اثر فاطمه بانو :
مثل بچه ها با چشمای که از خوشحالی برق می زد سرم رو تکون دادم سیاوش رفت بدونه خرید با خنده و خوشحالی دوتایی خوردیم، ساعت 11:30 بود برگشتیم سمت ماشین مادمازل آدرس خونتون رو لطف کنین_ ولیعصر_ اوه به خونه ما نزدیکه چیزی نگفتم بعد 20 دقیقه رسیدیم، جلوی خونه نگه داشت، تشکری کردم و پیاده شدم روی تختم دراز کشیده بودم و به فکر سیاوش بودم، واقعا جذاب بود خوشگل و البته یه مرد واقعی با صدای اس ام اسم از فکر بیرون اومدم دستم رو دراز کردم برداشتمش شماره ناشناس بود اس رو باز کردم فهمیدم سیاوشه نوشته بود به من خیلی خوش گذشت به تو چی؟ جواب دادم آره ممنون، زحمت کشیدین خواهش میکنم دلم میخواد بیشتر آشنا بشیم برای چی؟
میتونی حرف بزنی؟ می خوام زنگ بزنم آره می تونم زود زنگ زد وصل کردم که صدای آروم و پر آرامشش به گوشم رسید خوبی؟ ممنون خب گفتم برای چی بیشتر آشنا بشیم؟ توی جشن گفتم دلم می خواست بازم بگه برای همین گفتم یادم نیست خخخخ الان منو چی فرض کردی؟ عروسک بگو دلم می خواد دوباره بشنوم، خب من ازت خوشم میاد و می خوام بیشتر آشنا بشیم باید فکر کنم اما تو یه جور خاص به دلم چیچک من پسر رکی هستم من قصدم دوستی ساده نیست .
من هر جور دختری دیدم نشستی، پس جدی فکر کن باشه، شب خوش میخوام بخوابم این یعنی گمشم نه نه بد برداشت نکنین رسمی حرف نزن تا بد برداشت نکنم باشه نفهمیدم که رسمیه یا نه اسمم رو بگو تا بفهمم جانم، آفرین دختر خوب این شد، حالا برو بخواب، شب _ خوش خوشگله خوابای من رو ببینی سیاوش_ یه لبخند اومد رو لبام از کلمه خوشگله خجالت رو گذاشتم کنار و :گفتم اوه امیدوارم همچنین بای بای و منتظر جوابش نموندم و قطع کردم با فکر به سیاوش خودم رو به آغوش خواب گرم و نرمم سپردم صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم با گیجی وصل کردم که صدای هنگامه به گوشم رسید خوبی عشقم؟ دیشب خوش گذشت؟ منو داری خاله می کنی؟
(بدون سانسور) دانلود رمان چیچک pdf فاطمه بانو