رمان خوان
دانلود رمان

توضیحات

هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم، انگشتان کوچکم زنجیر زنگ زده تاب را میچسبد و پاهایم را روی زمین میفشرم. کشان کشان پاهایم را به عقب میبرم، سنگ ریزه های زیر کتونی هایم خش خش میکند. خوب که عقب میروم به ناگه خود را رها میکنم و تاب میخورم، هی تاب میخورم و…_ تاب تاب عباسی، خدا جونم چه نازی ناگهان میافتم روی زمین، زانو هایم درد میگیرد. لولای قدیمی تاب قیژقیژ صدا میکند، چرا کسی برای بلند کردنم نمی آید؟ بغض میکنم. انگار که تاب هم خواسته بود مرا از رویایی که برای خود ساخته بودم به بیرون پرت کند. نه کسی بغلم می‌کند …

(بدون سانسور) دانلود رمان رایگان تکتم 21 تهران از فاخته حسینی

(بدون سانسور) دانلود رمان تکتم 21 تهران PDF فاخته حسینی
(بدون سانسور) دانلود رمان تکتم 21 تهران PDF فاخته حسینی

چکیده رمان تکتم 21 تهران اثر فاخته حسینی :

موهای شرابی رنگش از زیر روسری گران قیمتش بیرون زده بود و دختر گندمگون نمکینی کنار دستش نشسته بود که وقتی مادرش بین حرف هایش از او نام برد فهمیدم نامش فرزانه است مامان سمانه با لبخند فرمالیته ای که بر لب نشانده بود نیشگونی از بازویم گرفت که سرم را پایین گرفتم و از کنکاش باقی افرادی که آنجا بودند بی نصیبماندم. دیگر حتی به حرفهایشان هم گوش نکردم ندانستم کی بحثشان به ما یعنی من رسید که فقط شنیدم مادر گفت نیازی به صحبت نیست.اما همان پسری که فرهیخته در نظر جلوه می کرد گفت اما لازمه.زنی که کنارش نشسته بود در تصدیق حرف پسر سر تکان داد و گفت:پسرم میخواد با خود دختر خانوم شما صحبتی داشته باشه. مادر سر تکان داد و زیر گوشم گفت آروم پاشو برید روی تخت حیاط بنشینید. بی آنکه اختیاری از خود داشته باشم برخاستم مثل رباتی مطیع همچون تمام این سالها مادر میگفت و مغز من حتی فرصت نمی کرد بنشیند به حلاجی فقط انجام می داد بی چون و چرا.

قدم هایش را پشت سر حس میکردم روی تخت نشستم هوا امشب نسبت به شبهای قبل متعادل تر بود حداقلش این بود که نه گرمای روزهای قبل را داشت و نه سوز پاییزی اما ندانستم چرا یک آن گر گرفتم کسی چه می دانست شاید که حضورشخص کنار دستم بود که هر لحظه بیشتر احساس گرما می کردم.صدای مردانه ای که داشت شکننده سکوت به میان آمده شد. خب می شنوم…همانطور که سر به زیر گرفته بودم و نگاهم دمپایی ابریهای نارنجی رنگم را که کوچکترین تناسبی با لباس هایم نداشت را دنبال می کرد زمزمه وار گفتم باید چیزی بگم؟ نمی دانم دختران دیگری که در این موقعیت بودند چه قرار بود بگویند مادر هم از این بخش ماجرا حرفی نزده بود شاید هم فکر اینجایش را نکرده بود برای همین وقتی حرف از صحبت دو نفره ما به میان آمد کمی هول کرد لب زیرینم را به دهان کشیدم و مردمکم میلرزید انگشتانم را در هم گره زدم که مبادا از لرزش دستانم پی به هیجانم ببرد.

کاش میدونستم چه چیز خارق العاده ای تو اون صندل هات هست که به من ترجیحش میدی لب برچیدم باز هم کنایه زده بود درست مثل دیدار اولمان لحن صحبتش را دوست نداشتم با خنده ادامه داد سرتو بالا بگیر ببینم لب گزیدم و نگاهش کردم اما نه به چشمانش به نظرم کراواتش حسابی گران قیمت بود این بار به رویم نیاورد با اینکه خوب می دانست رد نگاهم چشمانش نیست. حالا شد. خب… نظرت راجب این ازدواج؟ توقعاتت از کسی که قراره باهاش زندگی کنی… هر چی که شاید شما دخترا بهتر از من بلد باشید بپرس اینجام که جواب بدم .ذهنم پر بود از خالی بلد باشم؟ نبودم فقط از میان آن همه حس هایی که برایم ناشناخته بودند لب زدم من باید فکر کنم وقت میخوام همان طور که حرف زدن از توقعاتم برایم بس دشوار بود فک کردن چند برابر آن باید به چه چیزش فکر می کردم چهره خشمناک پدر و حرصی شدن مامان سمانه از مقابل چشمم کنار نمیرفت وقتی که آن پسر کت و شلوار مشکی که فرزاد خطابش می کردند گفته بود من قرار است فکر کنم گوشمالی های مادر بعد از رفتن مهمان ها دختره بی همه چیز تو رو چه به این ادا اطوارا میخوای راجب چی فکر کنی؟

شاید هم راست میگفت آهی کشیدم در جایم غلتی زدم و چشمانم را روی هم فشردم نیمه های شب بود که صدای مسیج موبایلم بلند شد فراموش کرده بودم قبل از خواب سایلنتش کنم دستم سمت موبایل رفت باکس پیامها را باز کردم شماره ناشناسی برایم نوشته بود” سلام.”جوابش را ندادم و خواستم بخوابم که باز صدای مسیج را شنیدم سریع پیش از آنکه غزل را بیدار کند سایلنتش کردم و پیام را باز کردم نوشته بود علیرضام تکتم جوابمو بده. پشت بندش پیام دیگری هم فرستاد اگه بیداری البته.لبخندی بر لبم نقش بست اما به سرعت یاد چند روز بی خبری افتادم و برایش کوتاه نوشتم بیدارم نوشت گوشیمو گم کردم این شماره جدیدمه برایش نوشتم: آها دلخوری؟””نه” حس میکنم که هستی جوابش را ندادم که باز نوشت تکتم الان زنگ بزنم میتونی جوابم رو بدی؟

(بدون سانسور) دانلود رمان تکتم 21 تهران PDF فاخته حسینی

خرید کتاب
تماس بگیرید
  • admin
  • 33 بازدید
  • دیدگاه‌ها برای دانلود رمان تکتم 21 تهران PDF فاخته حسینی بسته هستند
https://romankhaan.ir/?p=27204
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
ارسال نظرات برای این مطلب بسته شده است !
موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!