توضیحات
دُرنا که مادرش رو از دست داده و مستقل از پدرش زندگی میکنه، پیامهای ترسناکی دریافت میکنه..از نقاشی کُشتن یک دختر تا عکس خصوصی خودش توی آپارتمانش..دُرنا تک فرزند پدر و مادریه که دیر بچه دار شدن و جزء البرز که دوست خانوادگیش هست همدمی نداره.. منشاء این وحشت گذشته ایه که دُرنا با یادآوریش باید از گروه خبیث بگه که..
نام این اثر: هفت خبیث
نگارنده: بهاره حسنی
سبک: عاشقانه، معمایی
قسمتی از رمان هفت خبیث
من هم مثل خودش بدون هیچ حرفی فقط نگاهش کردم برای لحظه ایی خنده اش گرفت. اما جلوی خودش را
گرفت. اگه هیچی توی تو تغییر نکرده باشه همین سرتق بودنه شانه ام را بالا دادم برو اماده شو. جایی میریم.
نپرسیدم، اما رفتم و آماده شدم سوار ماشین شدیم و در سکوت راه افتادیم خیابانها شلوغ بود و هوای اخر اردیبهشت هنوز عالی بود. چیزی نمی گفت و من هم سکوت کرده بودم هنوز دلخور بودم و او هم که کلا کم حرف بود.
عاقبت مقابل یک برج بزرگ و پر زرق و برق انچنانی ایستاد.