توضیحات
(بدون سانسور) دانلود رمان طالع آغشته به خون از مهلا حامدی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
بهش میگن گورکن یه قاتل زنجیرهای حرفهای که هیچ ردی از خودش به جا نمیزاره…تشنه به خون و زخم دیدست… رحم و مروت تو وجود تاریکش یعنی افسانه…چشمان سیاه نافذش و هیکل تومندش همچون گرگی درندست…حالا چی میشه؟ اگه یه دختر هر چند ناخواسته تو کارش سرک بکشه! و با چهرهی واقعی او آشنا بشه…حکم میگه که باید اسیر بشه، اسیر او اما…
خلاصه رمان : طالع آغشته به خون
خشک شده با ضربان کوبنده ای که می خواست سینه ام را بشکافد لب زدم: چ…چی؟ رهام کرد و ازم فاصله گرفت. به پشت چرخید. چند دقیق های فقط سکوت بود و سکوت… از درون به شدت داغ بودم با وجود اینکه پوست تنم از سرما خشک شده بود. مهمترین قانون من چیه ماهسون؟ تکبر در کلامش مرا یاد پدرم انداخت یاد پدرم و قانون هایش قانون هایی که فقط و فقط برای من تعریف شده بود نه پسر عزیز کرده اش…
نگاهم به سمت ماهسون چرخید. هم سن و سال های رئیسش به نظر می رسید. اما کوتاه قد تر از او با پوستی برنزه و چشم و ابرو مشکیبه ظاهرش هیچ نمیخورد آدم آن هیولای قاتل باشد. مهربانی خاصی ز ینت چهر ه اش بود. هه چی دارم میگم من، مهربانی!…سرما مغزم را انگار پوک کرده بود. کسی که شما رو بدون نقاب اصلی تون ببینه یا زمان مرگش سر رسیده و یا بی برو برگشت مال شماست و جزئی از اموالتون…
با همان چهره ی عبوس و خشنش چرخیده به سمتم گفت: شنیدی یا واضح تر بهت بفهمونم! از حرص دندان روی هم ساییدم: من مال هیچکس نیستم… قدم به قدم نزدیک تر شد اسلحه اش را با تفریح و تبحر خاصی دور دستش می چرخاند: برعکسش بهم ثابت شده آدما پای جونشون وسط که بیاد از همه چی میگذرن… من جز اون دسته نیستم. نیشخند غلیظی تحویلم داد و گفت: روش های من همیشه صد درصد عمل میکنن میخوای باهم ست شیم؟؟