رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان مرگ مسکوت
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی، طنز
  • نویسنده: فائزه گرمرودی
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 2501

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان مرگ مسکوت از فائزه گرمرودی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان مربوط به پسری به نام حسام هست که به علت مشکلاتی در گذشته، سه سال در خانه به دور از خانواده زندگی میکنه. حسام که استاد دانشگاه و صاحب نمایشگاه ماشین هست، هر روز رو با انجام کارهای روزمره میگذرونه تا این که با پیش اومدن جریانی مجبور میشه دوباره به خانواده اش سربزنه که توی همین ماجرا با دختری به نام آرزو که دانشجوی خودش هم هـست اشنا میشه و اتفاقات هیجان انگیزی بینشون رخ میده که باعث تغییر رویه زندگی حسام میشه…

خلاصه رمان : مرگ مسکوت

با صدای زنگ گوشی از گذشته ای که تمومی نداره بیرون کشیده میشم. برای پیدا کردن گوشی چشم می چرخونم که کنار کوسن مبل پیداش میکنم. نگاهی به صفحه گوشی میندازم و اسم مامان روی صفحه گوشی خاموش و روشن میشه میبینم. دکمه اتصال میزنم و به گوشم می چسبونم. _الو… حسام. +بله؟! _چرا گوشیت جواب نمیدی؟! نه تو جواب میدی نه حسانه… نگرانتون شدم. نگاهی به پشت سرم و اشپزخونه میندازم ولی حسانه نیست. +نمیدونم چرا جواب نمیده. کار داشتین؟ نفس کلافه ای میکشه و میگه: میخواستم بدونم بالاخره جواب داد حسانه؟

+مثبته. با ذوقی که توی صداش موج میزنه میگه: واقعا….؟!!!!! دختره دیوونه نصفه جونم کرد، فکر کردم لابد اومده پیش تو تا بگه نمی خوادش. +حرف دیگه هم مونده؟!! با حرص صدام میزنه: حساااااام… اخه این چه طرز صحبت کردنه؟ اخه درسته این طوری با مامانت حرف میزنی؟ پوزخنده صداداری میزنم و میگم: من چیم درسته که بخواد این یه قلم کارم درست باشه. _نمیخوای تمومش کنی؟! ساعدم به دسته مبل تکیه میدم و میگم: چیو؟ _همین رفتارت، همین که بعد سه سال هنوزم به خاطره اون اتفاق این جوری با من و پدرت سردی. با اسم اون

اخمام توی هم میکنم و میگم: بهتره حساب خودتو از بابا جدا کنی. _وااا، یعنی چی؟ حسام یعنی تو هنوزم پدر تو نبخشیدی؟ محکم روی صورتم دست میکشم و به این فکر میکنم چه طور میتونم ببخشمش؟!!! + نه تنها نبخشیدمش بلکه قرارم نیست ببخشمش. می دونستم شوکه شده واسه همون فقط صدای نفس کشیدنش به گوشم میرسه. با صدایی که ناراحتیش بد جوری تو ذوق میزد میگه: حسانه کی برمیگرده؟! +هر وقت خودش دوست داشت. عصبی میگه: چی چی هر وقت دوست داشت… بابات برای پس فردا قرار جشن نامزدی رو با خانواده گلشن گذاشته…

خلاصه کتاب
داستان مربوط به پسری به نام حسام هست که به علت مشکلاتی در گذشته، سه سال در خانه به دور از خانواده زندگی میکنه. حسام که استاد دانشگاه و صاحب نمایشگاه ماشین هست، هر روز رو با انجام کارهای روزمره میگذرونه تا این که با پیش اومدن جریانی مجبور میشه دوباره به خانواده اش سربزنه که توی همین ماجرا با دختری به نام آرزو که دانشجوی خودش هم هـست اشنا میشه و اتفاقات هیجان انگیزی بینشون رخ میده که باعث تغییر رویه زندگی حسام میشه...
خرید کتاب
22,500 تومان
https://romankhaan.ir/?p=11934
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • امتیاز
    9 آذر -622 | 00:00

    شخصیت‌ها در رمان دنیایی برایم پیش میارن که هنوز در واقعیت تجربه نکردم و این خیلی تحریک کننده و هیجان زده‌کنندهست.

  • پرهیز
    9 آذر -622 | 00:00

    رمان‌ها مثل حرکات روی صفحه‌ی مایحتاج هستند، از هر زاویه‌ی دیگری چیزی به دست نخواهی آورد.

  • ترزا
    9 آذر -622 | 00:00

    بعضی اوقات فقط میشه با یه کتاب خوب و فضای اون درگیر شد و همه چیز رو فراموش کرد.

  • اوین
    9 آذر -622 | 00:00

    عزیزم، حتماً این کتاب رو بخون، حرف نداره! من تا حالا هیچ کتابی انقدر خوب نخونده بودم.

  • پارمیس
    9 آذر -622 | 00:00

    سلام، آیا چندتا سایت اشتراکی برای دانلود رمان وجود داره؟

  • جهانشاه
    9 آذر -622 | 00:00

    معتاد شدن به خوندن این رمان یعنی تله‌گرفتن شدن در دنیای داستانش و لذت بردن از اون.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!